Digital Marketing

ساخت وبلاگ

در سال‌های اخیر، دیجیتال مارکتینگ، به یکی از روش‎‌های رایج و موثر در بازاریابی تبدیل شده است. در گذشته، بازاریابی آنلاین یک رویکرد نسبتاً یک سویه بوده است. کسب و کارها بیشتر تولید کننده‌ی محتوا بودند و مشتریان صرفاً ایده‌ها و اطلاعات را دریافت می‌کردند. اما امروزه شبکه‌های اجتماعی مانند یک طوفان، سراسر دنیا را در بر گرفته‌ و رشد و تحول گسترده‌ای در سبک تعاملات افراد با دوستان و آشنایان خود و همچنین میان کسب و کارها و مخاطبان آن‌ها پدید آورده‌اند. همه روزه افراد بخش نسبتاً زیادی از وقت خود را به شبکه‌های اجتماعی اختصاص می‌دهند، پیگیری اخبار، مطالعه، به اشتراک گذاشتن نظرات و مطالب مورد علاقه، خرید، ارتباط مستقیم با برندهای مختلف، از جمله مثال‌های رایج برای کاربردهای شبکه‌های اجتماعی در زندگی روزمره است.

شبکه‌های اجتماعی، بستر بسیار مناسبی برای بازاریابان فراهم کرده‌اند، چرا که از این طریق می‌توانند سریع‌تر به اهداف خود دست یابند. آن‌ها خواهند توانست با بودجه‌ی نسبتاً کم‌تری با مشتریان بالقوه و بالفعل (مخاطبان هدف) خود تعامل دوسویه داشته باشند، آگاهی از برند را افزایش دهند و لید تولید کنند. در همین راستا، ترافیک وب‌سایت افزایش پیدا خواهد کرد و مشتریان به قیف فروش هدایت می‌شوند. این روند به افزایش نرخ بازگشت سرمایه (ROI) کمک می‌کند. به علاوه، مخاطبان در شبکه‌های اجتماعی به راحتی می‌توانند مطالب دلخواه و جذاب و کاربردی را به اشتراک بگذارند. بنابراین یک محتوای جذاب به راحتی در شبکه‌های اجتماعی وایرال می‌شود. بازاریابی در شبکه‌های اجتماعی، یکی از روش‌های جذاب بازاریابی درونی یا Inbound Marketing است که بازدهی نسبتاً بالایی دارد.

برای بسیاری از برندها، فعالیت در شبکه‌های اجتماعی، یکی از اجزای اصلی استراتژی دیجیتال مارکتینگ است. به کارگیری یک استراتژی خوب و خلاقانه، می‌تواند رشدچشم‌گیری در کسب و کار شما ایجاد کرده و جایگاه شما را در صنعت در مقایسه با رقبا بهبود بخشد. اما اجرای برنامه‌های اشتباه و غیر اصولی ممکن است آسیب زیادی به کسب و کار شما برساند. این نوع بازاریابی سبب می‌شود با افراد بسیار زیادی در سراسر دنیا ارتباط برقرار کنید و مشتریان وفادار را افزایش دهید.

5 مرحله بازاریابی شبکه‌های اجتماعی

1.تعیین اهداف

اهداف، چالش‌ها و معیارهای ارزیابی بازاریابی در شبکه‌های اجتماعی را تعیین کنید. این اهداف می‌توانند شامل افزایش آگاهی از برند، ارتباط قوی‌تر و مستمر با مخاطبان، افزایش فروش و افزایش ترافیک وب‌سایت باشند. در این مرحله لازم است وضعیت فعلی کسب و کار خود را از نظر معیارهای مهم مورد نظرتان بررسی کرده و جایگاه فعلی خود را در دنیای دیجیتال ارزیابی کنید. سپس باید تعیین کنید چه اندازه می‌توانید به این کار زمان اختصاص دهید، چه منابعی در اختیار دارید؟ آیا خودتان این کار را انجام می‌دهید و یا به اشخاص دیگری می‌سپارید؟ و در نهایت چقدر بودجه لازم دارید؟

2. تحلیل رقبا

رقبای خود را شناسایی کنید. با بررسی و تحلیل فعالیت‌های آن‌ها در بازاریابی دیجیتال، می‌توانید از موفقیت‌ها و شکست‌های آن‌ها درس بگیرید.

3. تعیین مخاطبان هدف و انتخاب شبکه اجتماعی مناسب

مخاطبان هدف خود را تعیین کنید و سپس شبکه‌های اجتماعی متناسب با آن‌ها را انتخاب نمایید. برخی اوقات خصوصیات دموگرافیک مخاطبان نقش عمده‌ای در انتخاب شبکه اجتماعی مورد نظر شما خواهد داشت.

4. تولید محتوای متناسب

متناسب با شبکه اجتماعی و مخاطبان هدف، محتوا تولید کنید. تلاش کنید با ارائه‌ی اطلاعات خاص و مفید آموزشی، به مخاطب آگاهی دهید و از نظرات آن‌ها بهره ببرید. تولید محتوای بصری جذاب و خلاقانه، سبب جذب مخاطبان می‌شود. به علاوه، شناسایی روند (ترند) رایج جامعه و سلیقه‌ی مخاطبان می‌تواند به شما در انتخاب نوع و موضوع محتوا، کمک کند. بهتر است از هشتگ‌های مرتبط برای هر پست و یا محتوا، استفاده کنید. هشتگ‌ها مانند برچسب هستند و علاوه بر اینکه به مخاطب پیام محتوا را می‌رسانند، باعث می‌شوند کسانی که آن هشتگ را جست و جو می‌کنند، به سرعت مطلب را بیابند.

5. تحلیل نتایج و بهبود مستمر

نتایج را با توجه به اهداف و معیارهای خود به طور مستمر ارزیابی کرده و بهبود دهید.

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان، به شما و کسب و کارتان جهت بازاریابی اثر بخش در شبکه‌های اجتماعی کمک می‌کند.

منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان

Digital Marketing...
ما را در سایت Digital Marketing دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : elena golchin mmarketing بازدید : 110 تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 13:38

در این بلاگ قصد داریم به لحظه‌های حقیقت که پیشتر به آنها پرداخته‌ایم، نگاهی اجمالی داشته باشیم.
در ابتدا بهتر است بدانیم که لحظه اول و دوم حقیقت در سال 2005 توسط آلن جورج لفلی مدیرعامل شرکت پی اند جی مطرح شد و بعدتر در سال 2011 گوگل لحظه صفرم حقیقت را ارائه کرد.

لحظه قبل از صفر حقیقت

اولین لحظه‌ای که به آن می‌پردازیم، لحظه قبل از لحظه صفرم است؛ زمانی که مشتری نیاز بالقوه دارد و هنوز شروع به جستجو نکرده است؛ لحظه‌ای قبل از اینکه مشتری تصمیم بگیرد، دلیلی برای انتخاب ما داشته باشد و از میان رقبا به سمت ما تمایل پیدا کند. در این لحظه می‌توانیم برای مخاطبان‌مان نیازی جدید را ایجاد کنیم. برای مثال شرکت اپل در سال 2010 با وجود گوشی‌های هوشمند و همچنین لپ‌تاپ، آیپد را به بازار معرفی کرد و نیاز جدیدی را در مخاطبان خود شکل داد.

لحظه صفرم حقیقت

لحظه بعدی اصطلاحی است که توسط گوگل ارائه شد؛ لحظه صفرم حقیقت. زمانی که فرد برای استفاده از یک کالا یا خدمت درباره آن در موتورهای جستجو به تحقیق می‌پردازد و از نظر دیگر افراد تاثیر می‌پذیرد. طبق آمار ارائه شده توسط گوگل، 88% از افراد در آمریکا، قبل از استفاده از محصولات و خدمات به جستجوی کالای مورد نظر خود می‌پردازند. در این مقطع رسانه‌های اجتماعی مانند اینستاگرم، تلگرام و … نقش مهم و تاثیرگذاری روی روند تصمیم‌گیری افراد دارند.

لحظه اول حقیقت

مرحله بعد، لحظه اول حقیقت است که مشتری تصمیم خود را می‌گیرد و برای خرید اقدام می‌کند و بعد از جستجو در لحظه صفرم حقیقت، میان گزینه‌های موجود، دست به انتخاب می‌زند. لحظه اول حقیقت لحظه برخورد مشتری با محصول است. پروسه تصمیم‌گیری و انتخاب 3 الی 5 ثانیه از وقت مشتری را صرف می‌کند؛ در نتیجه روی عوامل تاثیرگذاری مثل بسته‌بندی، قیمت، گارانتی و … باید تمرکز بیشتری داشته باشیم.

لحظه دوم حقیقت

لحظه بعدی لحظه دوم حقیقت است؛ لحظه‌ای که مشتری به تجربه محصول یا خدمت ما می‌پردازد. اگر این تجربه مثبت باشد فرد دوباره تجربه‌اش را تکرار می‌کند اما اگر این تجربه منفی باشد، به سراغ محصولات رقبا می‌رود. در این مرحله نیاز به تمرکز بیشتری روی کیفیت محصولات و خدمات‌مان داریم.

لحظه سوم حقیقت

مرحله بعدی، لحظه سوم حقیقت است؛ زمانی که مشتری نسبت به تجربه‌ مثبت یا منفی کسب شده، بازخوردش را ارائه می‌کند. قابلیت محصولات ما برای رفع نیاز مشتری و همچنین تلاش ما برای ایجاد یک تجربه لذت‌بخش در خلال فروش، پاسخ احساسی مشتری ما را شکل می‌دهد. در این لحظه نباید از اهمیت بازاریابی دهان به دهان غافل بود. این نوع بازاریابی یکی از کم‌هزینه‌ترین و در عین حال اثربخش‌ترین راه‌ها برای جذب مشتری است؛ چرا که بازخورد مثبت مشتری و پیشنهاد برند ما به دیگران از سمت او تاثیر زیادی روی پروسه Lead Generation خواهد داشت.

در همه مراحل باید به مدیریت تجربه مشتری و مدیریت ارتباط با مشتری توجه داشته باشیم. مدیریت درست هر لحظه و در اولویت قرار دادن نیاز‌های مشتری قبل از هر گزینه دیگری، به ما در داشتن مشتری وفادار کمک می‌کند.

منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان

Digital Marketing...
ما را در سایت Digital Marketing دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : elena golchin mmarketing بازدید : 94 تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 13:37

پیش از این، با مفهوم هک رشد آشنا شدید. در این مقاله قصد داریم به چند نمونه هک رشد در کسب و کارها اشاره کنیم.

Dropbox

کمپانی دراپ باکس، یکی از شرکت‌های معروف و خلاق در زمینه‌ی پیاده‌سازی تاکتیک‌های هک رشد است. دراپ باکس به اعضای خود در ازای دعوت از دوستان و آشنایان، فضای ابری رایگان هدیه می‌دهد. همچنین افراد می‌توانند از طریق لینک کردن اکانتشان به فیسبوک و توییتر، و انتشار اطلاعات در مورد دراپ باکس در این شبکه‌های اجتماعی، فضای رایگان جهت ذخیره کردن اطلاعات دریافت کنند. Dropbox با استفاده از این روش (Referral marketing)، بدون نیاز به پرداخت هزینه، به طرز چشم‌گیری رشد داشته و توانسته اعضای فعال زیادی دریافت کند. به طور مثال در کمتر از دو سال، در حدود 40 برابر عضو دریافت کرد. همچنین Dropbox از طریق روش‌های دیگری برای برخی فعالیت‌ها مانند شروع به کار، آپلود عکس‌ها از دوربین، فالو کردن صفحه دراپ باکس در توییتر و… کاربران را تشویق کرده و به آن‌‌ها حجم رایگان هدیه می‌دهد.

Square

Square، یک شرکت استارت‌آپی فعال در زمینه‌ی فینتک است که در سال 2009 محصول جذاب و کاربردی خود را به بازار معرفی کرد. محصول آن‌ها یک قطعه‌ی سخت‌افزاری کوچک است که مانند دستگاه کارت خوان همراه عمل کرده و به جک هدفون موبایل و یا به صورت بی‌سیم به گوشی متصل می‌شود. این ابزار توانسته مشکل عمده‌ی کسب و کارهای کوچک را حل کند، چرا که دریافت مجوز دستگاه کارت خوان، کاری بسیار زمان‌بر و پرهزینه بود و به همین دلیل، کسب و کارهای کوچک بسیاری از مشتریان خود را به علت همراه نداشتن پول نقد، از دست می‌دادند. یکی از صاحبان استارت آپ Square، با توجه به نفوذ بالایی که در رسانه‌ها داشت، برای جذب مخاطب، در سایت‌های تکنولوژی رپورتاژ آگهی منتشر کرد. قدم مهم بعدیSquare در راستای رشد، انتخاب همکاران استراتژیک بود. بستن قرارداد همکاری با شرکت اپل و فروش محصول Square با قیمت بسیار مناسب در فروشگاه‌های اپل یک اقدام بسیار اثرگذار برای شناخته‌شدن این محصول بود. به علاوه، همکاری با شرکت Visa به عنوان یک سرمایه‌گذار بسیار معتبر و معروف، گام مهمی در جلب اعتماد مشتریان و کسب اعتبار بیش‌تر بود. همکاری با این دو برند خوش‌نام، تاثیر بسزایی در رشد Square داشت.

Groupon

بازنشر محتوا در شبکه‌های اجتماعی و منشن کردن دوستان، از ایده‌های موثر در هک رشد است که در وب‌سایت تخفیف گروهی Groupon نیز به کار گرفته شده است. به علت اینکه تخفیف‌ها تاریخ انقضا دارند، حس فوریت در کاربر برانگیخته می‌شود و در نتیجه اگر سریعاً اقدام به انتشار لینک و یا خریدن آن نکند، ممکن است زمان استفاده از کوپن تخفیف به اتمام برسد. به علاوه، در صورت انتشار لینک کوپن تخفیف و خریداری آن توسط دوستان و آشنایان شما، علاوه بر اینکه Groupon به هدف خود، یعنی افزایش تعداد اعضا دست می‌یابد، 10 دلار به شما پاداش می‌دهد. ارسال ایمیل‌های روزانه و ارائه‌ی پکیج‌های تخفیف مخصوص استفاده‌ی چند نفر، از دیگر روش‌هایی است که Groupon برای جذب کاربر فعال استفاده می‌کند.

Hubspot

وب‌سایت Hobspot از نشر محتوای کاربردی و فراهم کردن امکان استفاده از برخی ابزارهای کاربردی به صورت رایگان، به عنوان تاکتیک‌های هک رشد استفاده کرده و نتیجه‌ی خوبی دریافت کرده است. تمرکز این وب‌سایت همواره بر تولید محتوای ارزشمند و تولید وبینار در حوزه‌ی بازاریابی و فروش بوده است. استفاده‌ی به موقع و مناسب از CTA نیز در جذب کاربران به خواندن مقالات جدید و بازدید از صفحات گوناگون کمک کرده است. به علاوه، Hubspot ابزارهای رایگانی مانند Website Grader را در اختیار شما می‌گذارد که از آن جهت آنالیز وب‌سایت، سنجش میزان کاربر پسند بودن محیط، طراحی واکنش‌گرا و سرعت وب‌سایت استفاده می‌شود و در بهینه‌سازی به شما کمک می‌کند.

PayPal

PayPal با استفاده از دو تکنیک اصلی، توانست رشد چشم‌گیری داشته باشد. PayPal به ازای دعوت دوستان، به مشتری جدید و شخصی که او را دعوت کرده بود، 10 دلار پاداش در نظر می‌گرفت. با وجود این‌که این کار حدود 60 میلیون دلار برای PayPal هزینه داشت، اما ROI را به میزان زیادی افزایش داد. تکنیک بسیار موثر دیگر، همکاری با eBay بود. در این همکاری، PayPal قراردادی با eBay منعقد کرد که طبق این قرارداد، فروشندگان به شرط انجام تمام تراکنش‌هایشان از طریق PayPal، اجازه داشتند لوگوی PayPal را در سایت خود قرار دهند. قرار گرفتن نام PayPal در کنار نام‌های شناخته شده‌ای مانند Visa، باعث جلب اعتماد مشتریان، محبوبیت و شهرت هرچه بیش‌تر آن شد. هم‌چنین PayPal همواره در راستای رشد مستمر و حفظ جایگاه خود، استراتژی‌هایی برای اضافه کردن قابلیت‌ها و سرویس‌های جدید برای مشتریان و هم‌چنین همکاری با بانک‌ها و موسسات اعتباری مانند مسترکارت و ویزا در نظر دارد. PayPal استراتژی رشد خود را بر افزایش اکانت‌های فعال مشتریان و تعداد تراکنش‌های آن‌ها متمرکز کرده است.

نکته‌ی مهم در مورد موارد اشاره شده در این مقاله، این است که تمامی آن‌ها محصولی با ارزش و با کیفیت داشتند که ویژگی‌های بارز آن محصول، بستر مناسبی جهت رشد، افزایش نرخ تبدیل کاربر به مشتری وفادار و افزایش ROI فراهم کرده است. بنابراین، پیش‌نیاز رشد، ارائه‌ی محصول و یا خدمتی متمایز و ارزشمند است.

منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان

 

Digital Marketing...
ما را در سایت Digital Marketing دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : elena golchin mmarketing بازدید : 112 تاريخ : سه شنبه 22 آبان 1397 ساعت: 13:09

به عنوان یک بازاریاب ممکن است سوال‌های زیادی از این قبیل در ذهن شما باشد: مشتری بر چه اساس تصمیم به خرید می‌گیرد؟ چه مواردی روی فرآیند تصمیم‌گیری او اثرگذار است؟ چه‌قدر حاضر به پرداخت هزینه است؟ و … . برای پاسخ به این سوال‌ها نیاز است که از روش‌های قدیمی و سنتی برای تحلیل بازار گذر کنیم و به دنبال روش‌های جدیدتر باشیم. روش‌هایی که به جای تکیه بر ویژگی‌های محصول، کمک می‌کند تا روی برانگیختن احساسات مشتری و در نهایت هدایت او به سمت قیف فروش تمرکز کنیم. اول از همه باید بدانیم که فرآیند کارکرد مغز انسان بسیار پیچیده است، مشتری لزوما منطقی رفتار نمی‌کند و بسیاری از رفتارهای او ناخودآگاه است؛ اینجا همان‌جایی است که بازاریابی عصبی یا بازاریابی عصبی وارد عمل می‌شود؛ تحقیقات در بازاریابی عصبی نتایج گسترده‌ای دارد و همه فعالیت‌ها برای فهم این موضوع است که مغز انسان چگونه عمل می‌کند.

نورومارکتینگ یا بازاریابی عصبی زمینه‌ای جدید در عرصه بازاریابی است که از علوم مغز و اعصاب، روانشناسی و فناوری‌های پزشکی استفاده می‌کند؛ فناوری‌هایی مثل (FMRI (Functional Magnetic Resonance Imaging و (EEG (ElectroEncephaloGraphy که به کمک آنها می‌توان واکنش‌های مغز به محرک‌های بازاریابی را تحلیل کرد. همچنین فرآیند تصمیم‌گیری مشتری، از شروع احساس تا تفکر و تا عمل را برای‌مان شرح می‌دهد و فهم ترجیحات مشتری را برای‌مان راحت‌تر می‌کند. بازاریابی عصبی با سنجش عملکرد و تغیرات رخ داده در قسمت‌های مختلف مغز و با استفاده از سیستم‌های تصویربرداری مغز و دیگر تکنیک‌ها، به بررسی فعالیت مغز برای پاسخ به محرک‌هایی مثل بسته‌بندی، تبلیغات، رنگ و سایر عناصر بازاریابی می‌پردازد و روی فرآیند تصمیم‌گیری مشتریان و رفتار مصرف‌کننده تمرکز می‌کند. بازاریابی عصبی پلی است میان دنیای روانشناسی و عصب‌شناسی با بازاریابی.

این دانش به بازاریاب‌ها این امکان را می‌دهد تا محصولاتی را ارائه بدهند که طراحی موثر داشته باشد و به کمپین‌های بازاریابی کمک می‌کند تا بیشتر روی واکنش مغز تمرکز کنند. همه تلاش‌ها در بازاریابی عصبی برای این است که بفهمیم چه چیز احساس مشتری را بر می‌انگیزد و چه راهی بهتری است تا مشتری محصول مورد نظرمان را خریداری کند.
در ادامه 5 تکنیک بازاریابی عصبی را که نیاز داریم بدانیم، با هم مرور می‌کنیم:

1-دیدن با Eye Tracking از دریچه چشم‌های مشتری

Eye tracking ابزاری است برای ردیابی نقاطی که چشم انسان به آن‌ها خیره می‌شود؛ این تکنیک به ما کمک می کند تا از دید مشتری ببینیم. علاوه بر این به ما کمک می‌کند تا موقعیتی واقعی را با طراحی یک سناریو، شبیه‌سازی کنیم.

2- نگاهی به عملکرد مغز مشتری به کمک EEG و FMRI

این تکنیک‌ها کمک می‌کند تا کمی بیشتر فرآیند تفکر و تصمیم‌گیری مشتری را درک کنیم. EEG و FMRI به اندازه‌گیری فعالیت‌های مغز انسان هنگامه مواجهه با یک محصول یا استفاده از آن می‌پردازد. این ابزار موج مغز را آنالیز می‌کند و به تحلیل واکنش‌ مغز در برابر محرک‌ها می‌پردازد. همچنین به محققین این امکان را می‌دهد تا احساسات غریزی افراد را ردیابی کنند. احساساتی مثل خشم، هیجان، ناراحتی و … . مزیت همه این تکنیک‌ها این است که مشتری نمی‌تواند اغراق کند و یا دروغ بگوید.

3- پاسخ بسیاری از سوال‌ها در صورت مشتری – Facial Coding

لزوما نیازی نیست برای دریافت پاسخ سوال‌هایمان همیشه به تحلیل مغز مشتری بپردازیم. گاهی جواب سوال‌های‌مان را می‌توانیم در صورت مشتری پیدا کنیم. درست مثل موارد قبل، تجهیزاتی برای تشخیص کوچک‌ترین حرکات ماهیچه‌های صورت وجود دارد. هنگام بروز شادی، هیجان و عصبانیت، هر کدام ماهیچه‌های مختص به خودشان را دارند که حرکت می‌کنند و این امکان را می‌دهند تا به تحلیل‌مان ادامه بدهیم.

4- شنیدن، دیدن، بوییدن و لمس کردن به کمک بازاریابی حسی

تکنیک سودمند دیگر، بازاریابی حسی است. مدل‌های مختلفی از بازاریابی حسی وجود دارد که تلاش می‌کند تا مخاطب برند ما را با محرک‌های حسی تحت تاثیر قرار بدهد. برای مثال فاکتور بو در یک فروشگاه مد می‌تواند در بعضی موارد اینطور وانمود کند که محصولات فروشگاه همگی منحصر به فرداند و مشتری را وسوسه کند تا دست به خرید بزند. در مورد صدا و نور هم به همین صورت است؛ به نظر می رسد که مشتریان هنگام شنیدن صداهای بلند، توجه بیشتری به نورها دارند و هنگام شنیدن صداهای آرام‌تر، توجه‌شان بیشتر به سمت محیط‌های تاریک‌تر است. فونت مناسب هم کمک می‌کند تا پیام را به درستی انتقال بدهیم. در موقعیت‌های مختلف، استفاده از انواع فونت‌ها فرق می‌کند. مطالعات نشان داده که این تغییرات ظریف در محیط فروشگاه، می تواند اثرات بسیار چشمگیری در فروش داشته باشد.

5- ترفندهای ذهن و روش‌های روانشناسی

به غیر از موارد بالا می‌توان از تکینیک‌های ظریف روانشناسی برای درگیر کردن ذهن مخاطب استفاده کرد. برای مثال علامت دلار و یورو و همچنین تعداد صفر در واحد ریال از مواردی است که به نظر بی اهمیت‌اند اما روی ذهن مخاطب اثر گذارند. تحقیقات نشان داده است که حذف علامت دلار و یورو باعث می‌شود که مشتری بیشتر دست به خرید بزند. یا برای مثال با استفاده از روانشناسی رنگ‌ها و محرک‌های بصری می‌توانیم روی رفتار مصرف‌کننده و تصمیم‌گیری او تاثیر بگذاریم. تحقیقات نشان داده که افراد به برندی که ترکیب درست رنگ‌ها را می‌داند، بیشتر اعتماد می‌کنند. مورد بعدی، اثرلنگر یکی از مواردی است که از علم روانشناسی نشات می‌گیرد و در بازاریابی عصبی نیز مورد توجه است. خطای لنگر به این معنا است که افراد بر مبنای اطلاعات اولیه‌شان ارزیابی می‌کنند و تصمیم می‌گیرند. در واقع افراد به اطلاعاتی که از قبل داشته‌اند اکتفا می‌کنند و به با توجه به آنها دست به عمل می‌زنند.

در گذشته شرکت‌ها، بودجه‌ زیادی را صرف تبلیغات، جذب اسپانسر و … می‌کردند اما در دنیای امروز، بزرگ‌ترین چالش بازاریابی، گرفتن نتیجه بهتر با صرف هزینه کم‌تر است. بازاریابی عصبی به ما کمک می‌کند که این چالش‌ها را راحت‌تر پشت سر بگذاریم، استراتژی‌هایمان را بازنگری کنیم و بازار و محصولات‌مان را هوشمنمدتر طراحی کنیم. همچنین با برانگیختن احساسات مشتری و در نهایت افزایش فروش‌مان از این طریق، می‌توانیم نرخ ROI بالاتری را تجربه کنیم. هدف بازاریابی عصبی این است که بفهمیم فرآیند مغزی مشتری‌ چگونه است و چه چیزهایی روی احساسات او تاثیر می‌گذارد. هرچند که مشتری‌ با رفتارش بیان می‌کنند که چه می‌خواهد، چه مقدار حاضر است پرداخت کند و حتی هر روز با چه تبلیغاتی مواجه شود اما تنها راه رسیدن به نتیجه دلخواه‌مان با هزینه کم‌تر، فهمیدن ناخودآگاه ذهن او است.

منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان

Digital Marketing...
ما را در سایت Digital Marketing دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : elena golchin mmarketing بازدید : 101 تاريخ : دوشنبه 21 آبان 1397 ساعت: 13:38

این روزها اصطلاح هک رشد، زیاد به گوش می‌خورد. شاید به نظر بیاید هک رشد، صرفاً یک نام جدید برای روش‌های قدیمی بازاریابی است، اما باید گفت این‌طور نیست. هک رشد یا خلق رشد، در واقع یکی از شیوه‌های کارآمد، سریع و کم‌هزینه‌ی بازاریابی، در مقایسه با روش‌های معمول است. در این روش، تمرکز صرفاً بر روی رشد کسب و کار است. دیدگاه هک رشد باید در کل سازمان نهادینه شده و خصوصاً در استارت‌آپ‌ها به عنوان یک اولویت در نظر گرفته شود. اینترنت بستر مناسبی برای هک رشد فراهم کرده، چرا که بسیاری از محصولات غیر قابل لمس، از این طریق قابل عرضه است. در هک رشد سعی می‌کنیم بیشتر از قابلیت‌های خود محصول جهت بازاریابی و تبلیغات استفاده کنیم.
هکر رشد، شخصی خلاق، کنجکاو و مشتاق است که تمام هدفش باید رشد کسب و کار باشد. هکر رشد، شخصی نتیجه گراست نه فرآیندگرا، اما در عین حال به شدت از تجزیه و تحلیل در جهت اولویت‌بندی نقاط رشد استفاده می‌کند. هکر رشد الزاماً یک کدنویس نیست، وی می‌تواند ترکیبی از یک بازاریاب، دانشمند داده و یا یک کدنویس باشد. هکر رشد باید در زمینه‌های مختلف، دانش و اطلاعات داشته باشد. هکر رشد باید در زمینه‌های مختلف دانش و اطلاعات داشته باشد. غالباً عمق تخصص و مهارت هکر رشد در یک زمینه عمیق‌تر از دیگر زمینه‌هاست.

هکر رشد، یک قیف جذب مشتری می‌سازد و کاربران را به سمت هدفی خاص جذب می‌کند. سپس برای هر قسمت از قیف، راهکارهایی جهت افزایش نرخ تبدیل کاربر به مشتری ارائه کرده و هدف‌‌های مجزا تعیین می‌کند. اگر کاربر به مشتری تبدیل شود، در نهایت نرخ بازگشت سرمایه (ROI) افزایش یافته و هدف اصلی هک رشد محقق خواهد شد. به علاوه، در این فرآیند نباید از استراتژی‌های حفظ مشتری و تبدیل آن‌ها به مشتری وفادار غافل شویم.

5 گام اساسی هک رشد

  1. وضعیت کنونی کسب و کار خود را از لحاظ مهمترین منابع لید، ترافیک وب‌سایت و نرخ بازگشت سرمایه(ROI) تحلیل کنید.
  2. اهدافی قابل دستیابی تعیین کنید. سعی کنید که اهداف خود را مانند ساختار شکست کار(WBS) تا جایی که می‌توانید کوچک کنید. اهرم استارت آپ یا کسب و کار خود را پیدا کرده و بر اساس آن برنامه‌ریزی کنید. مفهوم اهرم به شما کمک می‌کند با کم‌ترین کار، بیش‌ترین نتیجه را بگیرید.
  3. فرضیات خود را در مورد روش و میزان تحقق اهداف و بازه زمانی مورد نیاز آن تعیین کنید.
  4. راهکار‌های انتخابی را جهت رسیدن به اهداف خود اجرا کنید.
  5. نتایج را تحلیل و ثبت کرده و با تیم خود به اشتراک بگذارید.

نکته‌ی مهم در هک رشد این است که برای داشتن رشد مستمر در کسب و کار، می‌بایست این چرخه را دائماً اجرا کرد.

به عنوان مثال، اگر هدف کوچک شده‌ی شما در این مقطع، افزایش تعداد کاربران وب‌سایت باشد، می‌توانید با تغییر رنگ و جانمایی دکمه فراخوان عمل (CTA)، تست A/B را انجام دهید. سپس نتیجه‌ی حاصل از تست A/B را با مفروضات ذهنی خود مقایسه کنید. در صورتی که این اقدام، شما را از هدف مورد نظر دور کرده است، به تست پایان دهید و متغیر دیگری را جهت انجام تست انتخاب کنید.

تاکتیک‌های جذب، فعال‌سازی و حفظ کاربر

در مرحله‌ی جذب کاربر، می‌توانید از تاکتیک‌های زیر استفاده کنید:

  • تاکتیک‌های کششی که در آن مشتری به سراغ شما می‌آید. (مثلاً جذب مشتری به سمت خود با استفاده از تولید محتوا)
  • تاکتیک‌های فشاری که در آن شما به سمت مشتری می‌روید. ( مثلاً با استفاده از تبلیغات در شبکه‌های اجتماعی)
  • تاکتیک‌های مبتنی بر محصول، به این معنا که خود محصول بر اساس ویژگی‌هایش مبلغ خود است و بازدیدکنندگان جدید را به سوی خود جلب می‌کند. (برای مثال، محصول شما بسیار با کیفیت است و این نکته سبب می‌شود مشتریان آن محصول را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنند.)

در مرحله‌ی بعدی، باید کاربران را وادار به انجام فعالیت‌هایی در راستای پیشبرد اهداف خود کنید. این اهداف می‌توانند ایجاد حساب کاربری، خواندن محتوا، پر کردن یک فرم و… باشند.
در نهایت، باید از تاکتیک‌هایی جهت وفاداری مشتری استفاده کنید. افزایش نرخ وفاداری مشتری، هزینه و زمان کمتری نسبت به افزایش نرخ ورودی دارد، به همین دلیل، این مرحله بسیار حائز اهمیت است.

منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان

Digital Marketing...
ما را در سایت Digital Marketing دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : elena golchin mmarketing بازدید : 111 تاريخ : دوشنبه 21 آبان 1397 ساعت: 13:38

پیش از این با تعاریف برند و برندینگ و اثرات آن بر کسب و کار آشنا شدید. برند در واقع مجموع تمام احساساتی است که مشتری بر اساس تعامل با شما، سازمان و یا محصول نسبت به شما دارد. برندینگ، فرآیند استراتژیک ساخت برند است.

استراتژی برندینگ

برندسازی یکی از ارکان مهم بازاریابی است. استراتژی برندینگ، یک برنامه‌ی مشخص و بلند‌ ‌مدت در راستای رسیدن به اهداف تعیین شده است. این اهداف، باید هم راستا باماموریت، چشم‌انداز و ارزش‌های سازمان باشند. پیاده‌سازی یک استراتژی برندینگ مناسب، تمام قسمت‌های سازمان، رقبا و مشتریان را تحت تاثیر قرار داده و خط مشی کلی و جایگاه برند شما را در میان مخاطبان تعیین می‌کند.

هویت برند

هویت برند، همان چیزی است که سازمان می‌خواهد به کمک استراتژی‌های بازاریابی و برندینگ، خود را آن‌گونه تعریف کرده و در ذهن مخاطب تثبیت کند. پیش از ایجاد هویت برند، باید پرسونای مخاطبان هدف خود را به خوبی شناسایی و دسته‌بندی کرده و در راستای رفتار، علایق، نیازها، نگرش، ویژگی‌های دموگرافیک، چالش‌ها، میزان درآمد و دیگر خصوصیات کلیدی آنان، هم‌راستا با اهداف کلی کسب و کار، گام بردارید. در همین راستا، باید نام برند و شعارهایتان را انتخاب کنید. نام مناسب برند، می‌تواند برای تصمیم‌گیری مشتری مانند میانبر عمل کند.
لحن برند یا Tone of Voice، پرسونای برند و ویژگی‌های بصری برند، هویت برند را می‌سازند. هویت برند باید هم راستا با با ماموریت، چشم‌انداز و ارزش‌های سازمان شکل گیرد.

لحن برند یا Tone of Voice

لحن برند، چگونگی بیان مطالب و نوع ادبیات به کار رفته در تمام بسترهایی است که محتوا در آن انتشار می‌یابد. برای مثال، لحن برند می‌تواند شوخ‌طبع یا جدی، رسمی یا خودمانی، مودب یا بی‌پروا و منطقی یا احساسی باشد. داشتن یک لحن برند مخصوص، یکی از نقاط تمایز شما با رقبایتان است. انتخاب کلمات مناسب در نوشته‌ها می‌تواند اثر بسیاری بر مخاطبان بگذارد.

پرسونای برند

پرسونای برند، تصویر کلی و شخصیتی است که شما در ذهن مخاطب ایجاد می‌کنید. پرسونای برند، مجموعه‌ای از خصوصیات رفتاری، دیدگاه‌ها و ارزش‌هایی است که یک برند در معرض نمایش قرار می‌دهد تا بتواند با مخاطبان هدف خود ارتباط برقرار کند. هدف از ایجاد پرسونای برند، برقراری ارتباط واقع‌بینانه، شفاف و قابل اعتماد با مخاطبان کلیدی کسب و کار شماست. ایجاد یک پرسونای برند مناسب، می‌تواند به اندازه‌ای تاثیرگذار باشد که شما را به یاد شخص خاصی بیاندازد که کاملاً با خصوصیات وی آشنایی دارید. پرسونای برند، می‌تواند بر اساس خصوصیات رفتاری انسان، در دسته‌بندی‌های متفاوتی قرار گیرد، اما می‌توان از 5 دسته‌بندی عمده‌ی زیر برای پرسونای برند نام برد:

  1. صمیمی، دلسوز، مهربان و صادق
  2. پر هیجان، شاد و خلاق
  3. شایسته، لایق، تاثیرگذار، رهبر و قابل اعتماد
  4. با وقار، با پرستیژ و جذاب
  5. قوی، نیرومند و سرسخت

اگر از ساخت پرسونای برند غافل شوید، ممکن است پیام اشتباهی را به مخاطبان برسانید و سهم عمده‌ای از بازار را از دست دهید.

هویت بصری برند

هویت بصری برند، باید تداعی کننده‌ی شخصیت برند در ذهن مخاطبان باشد. ویژگی‌های بصری برند، می‌توانند تمایز بسیاری میان شما و رقبایتان ایجاد کنند. تمامی عناصر بصری برند، باید با یکدیگر هماهنگ و هم‌راستا باشند تا برند در ذهن مخاطب تثبیت شود. از عناصر بصری برند می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
طراحی لوگو، انتخاب رنگ‌ها، انتخاب تایپوگرافی، وب‌سایت، بروشورها و اوراق اداری، بسته‌بندی، پوشاک کارمندان و فضای داخلی شرکت، جینگل.

حضور در شبکه‌های اجتماعی

شبکه‌های اجتماعی بستر مناسبی برای دیجیتال مارکتینگ فراهم کرده‌اند. برندینگ می‌تواند به کمک شبکه‌های اجتماعی با سرعت بیش‌تری انجام شود. شناساندن هویت برند، جلب اعتماد مخاطبان و برقراری ارتباط مستقیم با آن‌ها از جمله مهم‌ترین مزایای استفاده از شبکه‌های اجتماعی است. انتخاب نوع این رسانه‌ها، با توجه به پرسونای برند، پرسونای مخاطب، لحن برند و اهداف کلی سازمان، صورت می‌گیرد.

علاوه بر موارد فوق، در برندینگ، باید به نکاتی در باره‌ی تولید محتوا توجه کنید. داشتن ثبات رویه و لحن نسبتاً یکسان، سعی در تحت تاثیر قرار دادن مخاطبان و برانگیختن احساسات آن‌ها، انعطاف پذیری و مشتری مداری، از جمله مواردی هستند که باید در این فرآیند مورد توجه قرار گیرند.

شرکت دیجیتال مارکتینگ ماکان، به شما در پیاده‌سازی بهترین استراتژی برندینگ کمک می‌کند.

منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان

Digital Marketing...
ما را در سایت Digital Marketing دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : elena golchin mmarketing بازدید : 93 تاريخ : دوشنبه 21 آبان 1397 ساعت: 13:36

برند در واقع مجموع تمام احساساتی است که مشتری بر اساس تعامل با شما، سازمان و یا محصول نسبت به شما دارد. هر کدام از این تعامل‌ها، یک داستان در ذهن مشتری خلق می‌کند. برای مثال، اگر مشتری احساس کند محصول شما بسیار جدید و خلاقانه است، خصوصیت خلاقیت برند شما، در ذهن او حک می‌شود. در مواردی که بسته‌بندی محصول ضعیف است و حتی تبلیغات، مناسب طراحی نشده‌اند، برند شما در ذهن مشتری، آماتور و کم ارزش نقش می‌بندد. هر تعامل با مشتری مساوی فرستادن یک پیام است. بزرگ‌ترین تعامل با مشتری، عرضه‌ی خدمت و یا محصول است.
برند شامل یک نام، عبارت، طرح و یا نماد خاص است که خدمت یا محصول شما را از دیگران متمایز می‌کند. مثلا زمانی که به خریدن کفش فکر می‌کنید، نام یک برند خاص به ذهنتان می‌آید و هم‌زمان احساستان نسبت به آن برند و ویژگی متمایز محصول برایتان تداعی می‌شود. برای مدیریت برندتان باید بدانید پیام برند شما چیست و سپس مطمئن شوید که تمامی تعاملات شما که در واقع مساوی پیام‌های شما هستند، هم‌راستا با پیام برند شما باشند. برای مثال، فروشگاه‌های زنجیره‌ای والمارت همواره در راستای شعار خود “پول ذخیره کن و بهتر زندگی کن” عمل کرده و در هر شرایطی محصولاتی با تخفیف‌های ویژه‌ برای مشتریان ارائه می‌کند.

پس از انتخاب پیام‌ مناسب برای برندتان، باید مطمئن شوید که احساسات مشتریان و مخاطبان شما در جهت درستی هدایت می‌شوند. پیام برند باید ثابت و هدف‌دار باشد تا مشتریان هویت شما را به راحتی تشخیص داده و دقیقاً بدانند چه کاری می‌توانید برای آن‌ها انجام دهید. هدف نهایی این است که با ارائه‌ی محصولات و خدمات هم راستا با اهداف و تعهدات برند، مشتریان را به مشتریان وفادار تبدیل کنید.
مردم در بیشتر اوقات، صرفاً بر اساس ویژگی‌های یک محصول، تصمیم به خرید نمی‌گیرند. بلکه عوامل دیگری همچون پیشینه‌ی برند و تبلیغات مختلف در ذهن مشتری وجود دارند و در تصمیم‌گیری آن‌ها دخیل هستند. برای مثال، در یک تحقیق جهت مقایسه‌ی محبوبیت برند کوکاکولا و پپسی، از تعدادی افراد، یک بار بدون ذکر نام برند و بار دیگر با ذکر نام برند، خواسته شد دو مدل نوشابه را تست کنند. زمانی‌ که افراد نام برند نوشابه را نمی‌دانستند، پپسی از محبوبیت بیش‌تری برخوردار بود و زمانی‌ که نام برند اعلام شده بود، کوکاکولا محبوبیت بیش‌تری داشت. به این علت که برند کوکاکولا در ذهن مردم محبوب‌تر شکل گرفته است.
برندینگ، استراتژی ساخت برند است. فرآیندی است که جهت معنا بخشیدن به یک محصول، خدمت و یا یک شرکت از طریق شکل‌دهی برند در ذهن مشتری انجام می‌شود. فرآیند برندینگ، ماهیت محصول یا خدمت را تعیین می‌کند.

اثرات برندینگ

برندها در هنگام تصمیم‌گیری برای خرید، مانند میانبرها عمل کرده و فرآیند خرید را تسریع می‌کنند. به علاوه، استراتژی‌های موفق برندینگ به شهرت یک سازمان کمک بسیاری می‌کنند. تمامی اعضای یک سازمان تحت تاثیر برند قرار می‌گیرند. مثلاً اگر یک برند را دوست نداشته باشید، معمولاً حاضر نخواهید بود در آن سازمان استخدام شوید.
در بسیاری از موارد، شرکت‌ها برای محصولات مختلف خود برندهای متفاوتی انتخاب می‌کنند. این برندها طیف وسیعی از محصولات با کیفیت‌ها و قیمت‌های متفاوت را پوشش می‌دهند و مخاطبان خاص خود را دارند. از طرفی معمولا اگر یکی از برندها، محبوبیت خود را در میان مردم از دست بدهد، دیگر برندها همچنان به فعالیت خود ادامه می‌دهند و کل سازمان شکست نمی‌خورد. برای مثال، کمپانی یونیلیور، صاحب برندهایی از جمله لیپتون، لوکس، سان سیلک، سیگنال، اکس، داو، رکسونا و کلیر است. این محصولات نیازها و سلایق مختلف را پوشش داده و از نظر کیفیت و قیمت طیف متنوعی را در بر می‌گیرند.
برای شکل‌دهی و ایجاد یک برند، ابتدا باید با توجه به ماموریت، چشم‌انداز و ارزش‌های سازمان، اهداف برندینگ را تعیین نمود. این اهداف، خط مشی کلی و جایگاه برند شما را در میان مخاطبان تعیین می‌کنند. سپس باید پرسونا یا شخصیت برند خود را مشخص کنید و متناسب با آن، محتوا تولید کنید. هر برند می‌تواند چندین پرسونای مخاطب داشته باشد که هر یک خصوصیات خاص خود را دارند، اما پرسونای برند، همان تصویر کلی و شخصیتی است که شما در ذهن مخاطبان خود ایجاد می‌کنید. محتوا و پیام‌های هر برند، دارای لحن مخصوص به خود و نحوه‌ی بیان متفاوتی هستند. لحن برند باید متناسب با اهداف برندینگ و مخاطبان هدف باشد. هویت‌های بصری یک برند، از جمله لوگو، وب‌سایت، نوع فونت و رنگ‌ها، با توجه به پرسونای برند طراحی می‌شوند. گاهی ذکر نام برخی برندها، رنگ خاصی را در ذهن تداعی می‌کند. مثلاً با آوردن اسم کوکاکولا بلافاصله رنگ قرمز را به یاد می‌آوریم.

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان، با مشاوران حرفه‌ای خود به شما و کسب و کارتان در راستای برندسازی و پیاده‌سازی استراتژی‌های برندینگ کمک می‌کند.

منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان

Digital Marketing...
ما را در سایت Digital Marketing دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : elena golchin mmarketing بازدید : 95 تاريخ : دوشنبه 21 آبان 1397 ساعت: 13:36

در بلاگ‌های قبل با لحظه‌های صفرم، اول و دوم حقیقت آشنا شدیم. برای یادآوری، کوتاه به آنها اشاره می‌کنیم.

همانطور که پیشتر گفتیم، لحظه صفرم حقیقت زمانی است که فرد برای خرید یک محصول یا سرویس، در مورد آن شروع به تحقیق و جستجو می‌کند. در لحظه اول حقیقت فرد دست به انتخاب می‌زند و خرید خود را انجام می‌دهد. لحظه دوم حقیقت هم به زمانی اشاره دارد که فرد خرید خود را انجام داده و در حال تجربه محصول است. در این بلاگ قرار است مشخصا به لحظه سوم حقیقت بپردازیم.

لحظه سوم حقیقت یا لحظه آخر حقیقت (Ultimate Moment of Truth) روی بازخورد مشتری تمرکز دارد. قابلیت محصولات برای رفع نیازهای مشتری و همچنین تلاش ما برای فراهم کردن یک تجربه لذت‌بخش در خلال فروش، پاسخ احساسی مشتریان ما را شکل می‌دهد. در لحظه سوم حقیقت مشتری انتخاب می‌کند تا نظرش را در مورد محصولات و خدماتی که دریافت کرده است به ما، خانواده و دوستان‌اش انتقال بدهد و یا حتی آنها را به صورت آنلاین با افراد دیگر در میان بگذارد. لحظه سوم حقیقت می‌تواند لحظه صفرم حقیقت و شروعی برای دیگر مشتریان بالقوه باشد. اگر در لحظه‌های دیگر، عملکردمان مثبت بوده باشد، می‌توانیم از مشتری انتظار بازخورد مثبت داشته باشیم. اما این پروسه به خودی خود اتفاق نمی‌افتد بلکه نیاز است که مشتری‌ها را برای داشتن مشارکت تشویق کنیم. باید توجه داشته باشیم که مدیریت ارتباط با مشتری یا CRM در هر مرحله نقشی کلیدی دارد. مدیریت درست هر لحظه و در اولویت قرار دادن نیازهای مشتری قبل از هر گزینه دیگری، به ما در داشتن مشتری وفادار کمک می‌کند.

بازخورد در این لحظه می تواند هم مثبت و هم منفی باشد. اگر مشتری از محصول و خدمت ما رضایت داشته باشد در نتیجه در فضای آنلاین به ما امتیاز می‌دهد، بازخورد مثبت خود را با دیگران در میان می‌گذارد و به طرفدار واقعی برند ما تبدیل می‌شود؛ اما اگر این بازخورد منفی باشد، در نتیجه نه تنها نارضایتی خود را با دیگران در میان می‌گذارد و برند ما را پیشنهاد نمی‌کند، بلکه برای رفع نیازهایش رقبا را جایگزین ما می‌کند.
در این مقطع نباید از اهمیت بازاریابی دهان به دهان غفلت کرد. این گزینه یکی از راحت‌ترین، اثربخش‌ترین و کم‌هزینه‌ترین راه‌ها برای جذب مشتری است. چرا که اعتماد افراد به نظر و تجربه نزدیکان‌شان، بیشتر از تبلیغاتی است که با آن‌ مواجه می‌شوند. بازخورد مثبت مشتری و پیشنهاد برند ما به دیگران از سمت او، تاثیر زیادی روی Lead Generation دارد.

برای مطمئن شدن از کاربرد لحظه سوم حقیقت کافی است تا مشتری را به ارائه بازخورد به خودمان و انتشار آن در رسانه‌های اجتماعی، تشویق کنیم؛ هرچند که این بازخورد ممکن است منفی باشد اما این وظیفه ما است که برای برطرف کردن این نارضایتی تلاش کنیم چرا که نوع برخورد ما با مشتری، روی شکل گیری لحظه صفرم مشتریان دیگر اثرگذار است. درک درست لحظه‌های حقیقت بهترین راه برای تمرکز و درگیر کردن مشتری‌های موجود و فعلی است.

منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان

Digital Marketing...
ما را در سایت Digital Marketing دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : elena golchin mmarketing بازدید : 123 تاريخ : دوشنبه 21 آبان 1397 ساعت: 13:35

ROI یا Retu of Investment به معنی نرخ بازگشت سرمایه، یک معیار کاربردی برای ارزیابی سوددهی و مقایسه بهره‌وری سرمایه‌گذاری‌های مختلف است و به ما کمک می‌کند تا به تلاش‌هایمان جهت بدهیم و مطمئن شویم که سرمایه‌مان هدر نرفته است. از اهمیت ROI در تعریف بودجه نباید غافل شد. کسب‌وکارهایی که ROI هر سرمایه‌گذاری‌شان را به دست می‌آورند، قادرند که بودجه‌شان را بر اساس نیازهای واقعی و ایده‌های کاربردی‌شان تعیین کنند. هر قدر بیشتر اهمیت ROI را در نظر داشته باشیم، بودجه‌هایی که صرف پروژه‌های‌مان می‌کنیم نرخ بازگشت بالاتری دارند.

نرخ بازگشت سرمایه در بازاریابی – Marketing Retu of Investment

محاسبه ROI کار ساده‌ای است اما در بحث بازاریابی، چالش‌هایی در پیش‌روی ما است؛ زیرا سرمایه‌گذاری در بحث بازاریابی با دیگر انواع سرمایه‌گذاری‌ متفاوت است. در بازاریابی معمولا به دلیل همزمانی اجرای چند کمپین و سخت بودن محاسبه نرخ بازگشت در تبلیغات، محاسبه دقیق ROI برای‌مان سخت‌تر می‌شود. ROI مدت زمانی که یک سرمایه‌گذاری در حال انجام است را مورد توجه قرار نمی‌دهد. برای مثال اگر نرخ ROI شرکت الف 50% باشد و شرکت ب 30%، در نگاه اول عملکرد شرکت الف بهتر است اما اگر عمیق‌تر نگاه کنیم، اگر برای مثال نرخ شرکت الف در مدت زمان 4 سال و نرخ شرکت ب در مدت زمانی کم‌تر از 1 سال اتفاق افتاده باشد، در نتیجه مسلما شرکت ب، نرخ بهتری دارد. در کل برای محاسبه دو ROI متفاوت، نیاز است که مدت زمان صرف شده در هر سرمایه‌گذاری، لحاظ شود. از دیگر چالش‌های موجود می‌توان به تاثیر تغییرات اقتصاد روی قدرت خرید مشتریان اشاره کرد. برای مثال ممکن است در یک شرایط مشابه، ROI به دست آمده کم‌تر از ROI در سال گذشته باشد. همچنین محاسبه نرخ بازگشت به دست‌آمده توسط مشتریانی که از طریق بازاریابی دهان‌ به دهان جذب ما شده‌اند نیز کار بسیار دشواری است. فاکتورهای مختلفی در هر فروش نقش بازی می‌کنند و سخت است که تعیین کنیم کدام فعالیت اثر بیشتری در نرخ بازگشت سرمایه داشته و یا در کدام نقطه فروش رخ داده است چرا که بررسی رفتار خرید مشتری، موضوع ساده‌ای نیست. علاوه بر این، محاسبه MROI فرآیندی زمان‌بر است؛ زیرا در ماه‌های اول، هدف، تنها نفوذ به بازار است و با گذشت زمان باید به دنبال رشد فروش و در نهایت نرخ بازگشت سرمایه باشیم. به علاوه اینکه تقریبا غیرممکن است که بفهمیم کدام کمپین بیشترین سود را برای ما آورده است.
برای محاسبه دقیق‌تر ROI نیاز است تا از ابتدای شروع پروژه‌، هزینه‌ها را بررسی و عملکردمان را به صورت دقیق ارزیابی کنیم؛ چرا که تیم‌ها، مراحل و ابزارهای مورد نظر، هر کدام هزینه‌های جداگانه‌ای را تحمیل می‌کند. نرخ MROI به روش‌های زیر محاسبه می‌شود:

هزینه بازاریابی/ هزینه بازاریابی – میزان فروش = نرخ بازگشت سرمایه

به جای هزینه بازاریابی می‌توان از ارزش طول عمر مشتری یا CLV (Customer Lifetime Value) استفاده کنیم. CLV سود تولید شده توسط هر مشتری در مدت زمانی است که از ما خرید می‌کند و با ما در ارتباط است. ارزش طول عمر مشتری اهمیت قابل ملاحظه ای در افزایش MROI دارد. همچنین لازمه افزایش وفاداری مشتری و ایجاد رضایت در او، افزایش ارزش طول عمر مشتری است. CLV نرخی است که به کمک آن می‌توانیم عملکردمان را به صورت خلاصه‌ای از خرید مشتریان، ارزیابی و به کمک آن اثر چالش‌های پیش روی ROI را کم تر کنیم. باید توجه داشته باشیم که هزینه‌های صرف شده به یک باره باز نمی‌گردند اما می‌توانیم با افزایش ارزش طول عمر مشتری، انتظار بازگشت سرمایه را داشته باشیم. همچنین جذب مشتری جدید هزینه‌های بیشتری را تحمیل می‌کند پس بهتر است برای وفاداری مشتری، دنبال استمرار رابطه‌مان با مشتریانی باشیم که قبلا تجربه خرید از ما داشته‌اند.

از مزایای استفاده از ROI در بازاریابی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • توجیه هزینه‌های بازاریابی: بازاریابی معمولا هزینه‌های قابل توجهی را برای کسب‌وکارها به همراه دارد و مدیران همواره به منافعی که بازاریابی برای آنها ایجاد می‌کند توجه می‌کنند. توجه به نرخ MROI تاثیر چشم‌گیری روی سوددهی شرکت ما دارد.
  • تصمیم‌گیری برای صرف هزینه: MROI معمولا در مواجهه با برنامه‌ها و کمپین‌ها محاسبه می‌شود تا به ما نشان بدهد که کدام تلاش ما نرخ بازگشت بیشتری دارد و در نهایت سرمایه بیشتری را به چرخه فعالیت ما باز می‌گرداند. هرچند که با چالش‌هایی که در بالاتر به آنها اشاره کردیم، روبه‌رو است. همچنین به کمک MROI می‌توانیم میزان هزینه های آینده را تخمین بزنیم و با توجه به برنامه ها، بودجه را تخصیص بدهیم.
  • امکان مقایسه کارآیی به دست آمده با دیگر رقبا: با کسب اطلاعات در مورد داده‌های MROI دیگر رقبا می‌توانیم عملکرد خودمان را نسبت به آنها بسنجیم. البته دسترسی به جزئیات MROI دیگر رقبا کار ساده‌ای نیست اما اطلاع از کلیت آن هم به ما برای سنجش عملکردمان کمک می‌کند.
  • ایجاد روحیه پاسخ‌گویی: بازاریابی حرفه‌ای، عمیق‌تر به مسائل مربوط به فروش، درآمد و هزینه‌ها توجه می‌کند. چگونگی و چرایی صرف بهینه سرمایه‌های شرکت، افراد درگیر در پروژه را به افراد مسئول و پاسخ‌گو تبدیل می‌کند. MROI افراد درگیر در پروژه را مجبور می‌کند تا قبل از صرف هر هزینه‌ای، علت آن را توجیه کنند.

در نهایت نباید از تاثیر دیجیتال مارکتینگ غفلت کرد. کسب‌وکارهایی که به MROI بهای بیشتری می‌دهند، نسبت به دیگر رقبای خود اعتماد به نفس بالاتری دارند. با کمک دیجیتال مارکتینگ که به نسبت دیگر روش‌ها، هزینه‌‌های کم‌تر و اثربخشی بالاتری دارد، نرخ MROI بالاتری را تجربه می‌کنیم. همچنین محاسبه اثربخشی آن در فضای آنلاین و با استفاده از ابزارهای مانیتورینگ راحت‌تر است. برای مثال دستیابی به تعداد بازدید افراد از یک ویدیو یا تعداد کلیک افراد روی یک لینک، کار ساده‌ای است. اما محاسبه ROI از طریق تبلیغات محیطی مانند بیلبورد یا تلویزیون، نمی‌تواند اطلاعات دقیقی را در اختیار ما بگذارد. از دیگر چالش‌های محاسبه MROI زمان‌بر بودن این فرآیند است؛ چرا که در ماه‌های اول، هدف نفوذ به بازار است و با گذشت زمان باید به دنبال رشد فروش و در نهایت نرخ بازگشت سرمایه باشیم. تولید محتوای جدید، کاهش هزینه‌های اضافی، بهینه سازی موتورهای جستجو، توجه به صفحه فرود و فرآیندهایی مانند قیف فروش برای افزایش Lead مواردی هستند که توجه به آنها، تاثیرات مثبتی را به همراه دارد.

منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان

Digital Marketing...
ما را در سایت Digital Marketing دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : elena golchin mmarketing بازدید : 117 تاريخ : دوشنبه 21 آبان 1397 ساعت: 13:34

شناخت رفتار مخاطبان و ترجیحات و سلایق آن‌ها، در دنیای دیجیتال مارکتینگ برای صاحبان کسب و کار بسیار اهمیت دارد. ارائه‌ی تجربه کاربری (UX) موفق در عرضه‌ی محصولات و خدمات اینترنتی، به معنای سود و فروش بیش‌تر است. ابزارهای بسیاری برای بهینه‌سازی نرخ تبدیل (CRO) به کار می‌روند. تست A/B یکی از رایج‌ترین و ساده‌ترین این ابزاهاست. یکی از کاربردهای تست A/B این است که ازطریق مقایسه‌ی حالت‌های مختلف، به شما کمک می‌کند بهترین تجربه‌ی کاربری را برای وب‌سایت یا اپلیکیشن خود برگزینید. به کمک این تست می‌توانید فرضیات خود را محک زده و دریابید کدام نسخه از محتوا، کلیک یا بازدید بیشتری دارد. تست A/B در مدیریت ترافیک وب‌سایت به شما کمک بسیاری می‌کند. به علاوه، نرخ بازگشت سرمایه (ROI) غالباً پس از تست A/B بهبود می‌یابد.

پیش از شروع تست A/B

1.یک متغیر را جهت تست انتخاب کنید.

ممکن است هنگام بهینه‌سازی صفحات وب‌سایت و یا ایمیل‌ها، با متغیرهای بسیاری مواجه شوید که بر رفتار کاربر تاثیر دارند و می‌توانید تست A/B را روی آن‌ها انجام دهید. جهت آگاهی از اینکه هر کدام از متغیرها، سبب ایجاد چه تغییراتی در عملکرد کاربران شده‌اند، باید آن‌ها را به طور جداگانه تست کنید. برای مثال، عناوین، تصاویر، رنگ و طراحی دکمه‌های فراخوان عمل(CTA)، لینک‌ها، محتوا، بخش نظرات مشتریان و چیدمان صفحه می‌توانند به عنوان متغیرهای این تست در نظر گرفته شوند.

2.هدف خود را تعیین کنید.

پیش از انجام تست باید تعیین کنید کدام معیارها برایتان مهم است، اهدافتان چیست و اینکه چگونه تغییرات اعمال شده می‌توانند بر رفتار کاربران اثرگذار باشند. برای مثال اهداف شما می‌تواند کلیک کردن بر یک دکمه فراخوان، افزایش فروش و حتی پر کردن یک فرم باشد. همچنین، باید معیاری برای سنجش اهداف خود داشته باشید.

3.یک نسخه کنترل و یک Challenger بسازید.

نسخه‌ی کنترل در واقع همان نسخه‌ی موجود از صفحه‌ی وب‌سایت یا اپلیکیشن است که نیازی به اعمال تغییرات در آن وجود ندارد. نسخه‌ی Challenger همان نسخه‌ایست که تغییرات در آن اعمال شده است. برای مثال، برای پاسخ به این سوال که طراحی و جانمایی یک دکمه‌ی فراخوان عمل یا CTA در صفحه‌ی فرود وب‌سایت شما، چه تاثیری بر رفتار کاربران خواهد داشت، صفحه‌ی فرود موجود را به عنوان نسخه‌ی کنترل در نظر گرفته و سپس نسخه‌ی دیگری از صفحه‌ی فرود با عنوان Challenger، شامل یک CTA با رنگ و جانمایی متفاوت نسبت به CTA موجود در نسخه‌ی کنترل ایجاد کنید.

4.در صورت امکان، سایز نمونه‌ی خود را از پیش تعیین کنید.

اندازه‌ی نمونه در تست A/B، به نوع تست و ابزار مورد استفاده در آن بستگی دارد. برای مثال اگر تست A/B را روی یک ایمیل انجام می‌دهید، ممکن است به گروه کوچکی از افراد موجود در لیست خود بسنده کنید. اما در مواردی مانند یک صفحه‌ی وب‌سایت که تعداد مخاطبان مشخصی ندارد، باید تست را تا زمانی‌که تعداد بازدیدکنندگان به عددی منطقی و قابل توجه برسد، ادامه دهید. در غیر این صورت نتیجه‌ی تست قابل اطمینان نخواهد بود.

5.در یک بازه زمانی یکسان، صرفاً یک متغیر را تست کنید.

تست کردن بیش از یک متغیر در هر تست، حتی در صورت متفاوت بودن ماهیت آن‌ها، تحلیل نتایج را پیچیده خواهد کرد. برای مثال، اگر به طور همزمان یک صفحه‌ی فرود و یک ایمیل (که کاربران را به همان صفحه هدایت می‌کند) مورد تست A/B قرار گیرند، نمی‌توانیم به طور دقیق تغییر در ترافیک وب‌سایت را تحلیل کنیم.

در هنگام تست A/B

6.از یک ابزار مناسب جهت انجام تست A/B استفاده کنید.

شما می‌توانید از ابزارهایی مانند Google Optimize که به ابزار Google Analytics نیز لینک می‌شود، استفاده کنید.

7.هر دو نسخه‌ی A و B را همزمان تست کنید.

در صورتی که نسخه‌ی A و B با فاصله‌ی زمانی از هم تحت آزمون قرار گیرند، ممکن است نتایج در اثر دخالت عوامل دیگر، قابل اطمینان نباشند.

8.جهت به دست آوردن اطلاعات مفید، زمان مناسبی به تست A/B اختصاص دهید.

زمانی که به تست A/B اختصاص می‌دهید، بسته به میزان ترافیک ورودی وب‌سایت و نوع متغیر مورد نظر، می‌تواند چند روز تا چند هفته باشد. تست را باید تا زمانی ادامه دهید که به تعداد بازدید قابل توجهی دست یابید. در غیر این صورت نتیجه تست صحت چندانی نخواهد داشت. شما باید این تعداد را با حداقل تعداد نمونه که از پیش تعیین کرده‌اید، مقایسه نمایید. نکته‌ی مهم در این تست این است که بازدیدکنندگان باید به صورت تصادفی به هر نسخه هدایت شوند.

پس از انجام تست A/B

9.بر معیار هدف خود متمرکز شوید.

برای مثال ممکن است در پایان تست، یک نسخه بیشتر کلیک خورده باشد، اما هدف اصلی شما که افزایش فروش است، محقق نشده باشد. بنابراین نسخه‌ای انتخاب می‌شود که نتایج آن مطابق با هدف شماست.

10. تحلیل نتایج

با کمک ابزارهای اختصاصی تست A/B می‌توانید نتایج تست را تحلیل کنید. ابزاری مانند Google Analytics تفاوت عملکرد کاربران را در هر نسخه به شما نشان می‌دهند. سپس بر اساس نتایج به دست آمده و مقایسه‌ی آن با هدف، یک نسخه را به عنوان نسخه اصلی انتخاب کرده و به تست خاتمه دهید.

11. برای تعیین متغیر بعدی تست A/B برنامه‌ریزی کنید.

تست A/B یکی از راه‌های موثر برای بهینه‌سازی نرخ تبدیل(CRO) است. همواره موارد زیادی برای بهینه‌سازی در سایت وجود دارند که نباید از آن‌ها غافل شوید. مثلاً اگر در مرحله‌ی اول، رنگ CTA را مورد تست قرار داده‌اید، می‌توانید جانمایی و یا طراحی آن را در مرحله بعدی تغییر داده و تست را مجدداً انجام دهید.

منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان

Digital Marketing...
ما را در سایت Digital Marketing دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : elena golchin mmarketing بازدید : 106 تاريخ : دوشنبه 21 آبان 1397 ساعت: 13:33

اگر در زمینه‌ی بازاریابی فعالیت دارید، باید با مفهوم (CTA (Call to action، آشنایی داشته باشید. در غیر این صورت، احتمالاً هر بار که وب و یا اپلیکیشن‌ها را مرور می‌کنید، با دکمه‌هایی مواجه می‌شوید که از شما می‌خواهند عملی مانند خرید، ثبت نام، ورود به حساب کاربری، افزودن به سبد خرید و از این دست فعالیت‌ها را را انجام دهید. CTA در واقع می‌تواند به شکل لینک متنی، تصویری، دکمه و یا هر عبارت موثری باشد، که مشتری را با آوردن دلایل قانع کننده، به واکنش مورد نظر ترغیب می‌کند.
طراحی CTA باید متناسب با هدف انجام شود. اولین پرسشی که باید از خود بپرسید این است که شما می‌خواهید افراد چه کاری را انجام دهند و چگونه باید آنان را جذب کنید؟ سپس متناسب با هدف، آن را طراحی کنید. CTA مسیر حرکت را در وب‌سایت شما برای مشتری ترسیم می‌کند. برای مثال، در یک فروشگاه اینترنتی، دکمه‌هایی مانند افزودن به سبد خرید، تکمیل خرید، ورود به حساب کاربری، بازدید از فروشگاه، ثبت نام و یا بنرهای تبلیغاتی حاوی کلماتی چون فروش ویژه یا محدودیت‌های زمانی برای استفاده از تخفیف‌ها، نمونه‌هایی از CTA هستند.

هدف اصلی CTA در یک فروشگاه اینترنتی، هدایت مشتریان بالقوه به سمت انجام یک عمل متناسب با جایگاهشان در قیف فروش است. CTA خوب می‌تواند نقطه‌ی آغاز علاقه‌ی مخاطب به برند یا محصول شما و تبدیل آن‌ها به Lead باشد.

ویژگی‌های CTA خوب

رنگ و طراحی مناسب CTA

  • وجود کنتراست مناسب بین متن، رنگ دکمه‌ی فراخوان و پیش‌زمینه، باعث بهتر دیده شدن آن می‌شود.
  • طبق تحقیقات انجام شده، بهترین و جذاب‌ترین رنگ CTA، بسته به رنگ پیش زمینه‌ی صفحه و نوع فراخوان مورد نظر، متفاوت است. اما می‌توان گفت غالباً استفاده از رنگ‌هایی که با پس‌زمینه و رنگ‌های به کار رفته در صفحه، کنتراست خوبی دارند، مناسب است، زیرا به راحتی از هم تمیز داده می‌شوند. در طراحی CTA باید تا حدی با روانشناسی رنگ‌ها آشنایی داشته باشید. برای مثال، رنگ سبز حس آرامش بیشتری را القا می‌کند و متناسب با ثروت و سلامت و شادابی است. قرمز رنگی پر انرژی است که حس فوریت را ایجاد می کند و ضربان قلب را افزایش می دهد. استفاده از رنگ قرمز در زمان کوتاه‌تری توجه مخاطب را به خود جلب می‌کند و در فروش‌ و حراجی‌ها متداول است. رنگ آبی، احساس اعتماد و امنیت را در مخاطب برمی‌انگیزد. غالباً در صنعت بانکداری از این رنگ بسیار استفاده می‌شود. رنگ زرد حس جوانی و مثبت اندیشی را تحریک می‌کند و بیشتر برای جلب توجه خریدارانی به کار می‌رود که علاقه‌ی زیادی به بازدید از ویترین‌ها دارند.
  • برای بهتر خوانده شدن متن CTA، از فونتی بزرگتر از فونت متن استفاده نمایید.
  • شکل CTA را به گونه‌ای انتخاب کنید که جذاب باشد. داخل دکمه را بی‌رنگ باقی نگذارید.
  • دقت کنید که طراحی CTA و جانمایی آن در صفحه، متناسب با دسکتاپ و موبایل باشد.
  • معمولاً استفاده از چند CTA در یک صفحه موجب شکست شما در استفاده از این تکنیک خواهد شد. نباید کاربران را بین چند انتخاب سردرگم کنید.
  • مکان قرارگیری مناسب CTA در صفحه و استفاده از فضای سفید در اطراف دکمه‌ی فراخوان باعث می‌شود توجه چشم کاربر را در اولین نگاه به خود جلب نماید.

ویژگی‌های متن خوب CTA

  • از عبارات یا کلمات مختصر و مفید استفاده کنید.
  • کلمات نباید برای کاربر مبهم باشند و باید عمل خواسته شده به صورت دقیق بیان گردد.
  • عباراتی را به کار ببرید که متقاعد کننده باشند و کابر را به انجام آن کار تشویق کند. مانند ارائه‌ی خدمات رایگان
  • به کاربر این حس را منتقل کنید که زمان زیادی برای انجام عمل مورد نظر باقی نمانده است. مانند همین حالا اقدام کنید.
  • بهتر است از ضمایر اول شخص استفاده کنید. مثلاً: پروفایل من به جای پروفایل شما
  • CTA نباید حالت اجبار و دستور داشته باشد.
  • برای ترغیب و تشویق کاربران به انجام عمل مورد نظر، باید این اطمینان را به آنان داد که انجام این عمل ریسک بالایی برای شما به همراه نخواهد داشت.
  • بهتر است CTA را همراه با یک توضیح مختصر، حاوی کلمات کلیدی موجود در محتوا و توضیحی شفاف از عمل مورد نظر نشان دهید.

ویژگی های متن CTA خوب

در نهایت از تست A/B جهت ارزیابی بهترین طراحی، متن، جانمایی و رنگ CTA استفاده کنید. جهت ارزیابی CTA به کمک تست A/B، دو نسخه از CTA دارای رنگ و طراحی متفاوت در یک بازه‌ی زمانی مناسب، با هم مورد مقایسه قرار می‌گیرند و پس از آن بهترین گزینه انتخاب خواهد شد. نرخ بازگشت سرمایه (ROI) حاصل از تست A/B می‌تواند بسیار بالا باشد.

 
Digital Marketing...
ما را در سایت Digital Marketing دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : elena golchin mmarketing بازدید : 145 تاريخ : دوشنبه 21 آبان 1397 ساعت: 13:31

در مقاله‌ی قبل با تعریف لینک بیلدینگ و معیارهای ساخت لینک آشنا شدید. لینک بیلدینگ خارجی به معنای دریافت لینک از یک وب‌سایت به وب‌سایت خودتان و لینک بیلدینگ داخلی، لینک کردن صفحات مرتبط وب‌سایت به یکدیگر می‌باشد. در این مقاله به روش‌های لینک بیلدینگ اشاره خواهیم کرد.

وبلاگ نویسی مهمان

اگر یک نویسنده‌ی معروف هستید و یا قادرید مقالات باکیفیت بنویسید، بسیاری از وب‌سایت‌های مشهور حاضر به انتشار مقاله‌ی شما به عنوان وبلاگ نویس مهمان هستند. با این کار، علاوه بر دریافت لینک، محتوایی باکیفیت تولید کرده‌اید که از نظر گوگل ارزشمند است. در حالت مهمان معکوس، شما از نویسندگان وب‌سایت‌های معروف درخواست می‌کنید که برای وبلاگتان مقاله بنویسند. . از این طریق همزمان به یک محتوای مفید و لینک معتبر از آن وب‌سایت معروف دست خواهید یافت.

انتشار محتوای Ego-Bait

محتوایEgo-Bait ، با هدف برانگیختن احساسات مثبت درونی افراد تولید می‌شود. غالباً در این محتوا، از نام اینفلوئنسرها و برندها استفاده می‌شود. برای مثال، در یک حوزه‌ی معیّن می‌توانیم لیستی از مقالات شاخص افراد مشهور، فعالیت‌های اینفلوئنسرها و یا برندهای موفق را تهیه کنیم، به صفحات آنان لینک دهیم و حتی تصویری از صفحه‌ی وب‌سایت آن‌ها را در مقاله قرار دهیم. با این کار، حس ارزشمند بودن را به افراد القا خواهیم کرد. در نتیجه، آنان تمایل بیشتری جهت به اشتراک گذاشتن لینک مطلب ما با مخاطبان خود خواهند داشت.

لینک‌های خراب، لینک‌هایی هستند که به دلایلی قابل استفاده نیستند. از جمله این دلایل می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • قرار دادن آدرس (URL) اشتباه برای لینک، توسط مدیر وب‌سایت
  • عدم وجود صفحه‌ی مقصد (خطای 404)
  • حذف شدن سایت مقصد

شما می‌توانید جهت یافتن لینک‌های خراب، از ابزار گوگل وب مستر استفاده کنید و لینک‌های جدید را ریدایرکت نمایید. در صورت لزوم می‌توانید محتوای جدیدی متناسب با لینک ایجاد کنید.

با انجام روش‌های زیر، می‌توانید بخشی از محتوای بدون لینک وب‌سایت خود را در سایت‌های دیگر بیابید و از مدیر آن وب‌سایت لینک درخواست کنید.

ذکر نام برند بدون لینک کردن

گاهی افراد بدون لینک کردن نام برندتان، در مورد شما مطالبی می‌نویسند. به کمک ابزاری مانند Google Alerts می‌توانید این نوع مطالب را یافته و با ارسال ایمیل از نویسنده بخواهید شما را لینک کند.

تصاویر بدون لینک

گاهی اوقات افراد از تصاویر موجود در محتوای شما بدون لینک دادن استفاده می‌کنند. می‌توانید با استفاده از ابزار Google Image دریابید چه کسانی از تصویر شما استفاده کرده‌اند و سپس از طریق ایمیل از نویسنده درخواست کنید لینک سایت شما را به عنوان منبع اصلی عکس قرار دهد.

لینک‌های داخلی، در واقع لینک‌هایی هستند که صفحات داخلی یک وب‌سایت را به هم متصل می‌کنند. لینک‌های داخلی تاثیر بسزایی در سئوی وب‌سایت دارند. بیش‌تر سایت‌ها یک صفحه‌ی مرکزی دارند که دیگر صفحات به صورت شاخه‌ای به آن متصل می‌شوند. ربات‌های خزنده‌ی گوگل به ترتیب لینک‌ها را بررسی وایندکس می‌کنند. در صورتیکه صفحات داخلی یک سایت به هم لینک شده باشند، محتوای بیشتری از صفحات سایت توسط گوگل بررسی می‌شود.

به علاوه، وجود لینک‌های داخلی در سایت باعث می‌شود سلسله مراتب محتوای سایت به راحتی توسط مخاطبان دیده شده و بتوانند به راحتی مطالب مرتبط را دنبال کنند. در نتیجه Bounce Rate کاهش پیدا کرده و کاربران از کسب اطلاعات جامع و مرتبط، رضایت بیشتری خواهند داشت. در راستای لینک بیلدینگ داخلی می‌توان به مثال‌های زیر اشاره کرد:

  • با کلمات کلیدی، مقالات مرتبط بلاگ را به یکدیگر لینک کنید.
  • از بخش مقالات مرتبط در پایین صفحه استفاده کنید.
  • لینک مطالب مرتبط با مقاله را جهت مطالعه‌ی بیش‌تر در جای مناسبی میان پاراگراف‌ها قرار دهید.
  • لینک مقالات محبوب بلاگ را در دسترس کاربران قرار دهید.
  • برای مطالب مرتبط و به هم پیوسته پیلارپیج بسازید.
  • خدمات مرتبط خود را در سایت به هم لینک کنید.

روش‌های لینک بیلدینگ
در صورتیکه لینک بیلدینگ و روند تولید محتوا با رویکردی هدفمند پیش رود، رفته رفته تاثیر شگرفی در سئو خواهد داشت. تیم حرفه‌ای آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان، در راستای ارائه‌ی خدمات طراحی و توسعه‌ی وب‌سایت، در سئو شما را یاری خواهد کرد.

منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان

Digital Marketing...
ما را در سایت Digital Marketing دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : elena golchin mmarketing بازدید : 83 تاريخ : دوشنبه 21 آبان 1397 ساعت: 13:29

دریافت لینک‌های طبیعی

جذابیت و ارزش محتوای موجود در وب‌سایت شما باعث می‌شود که بدون نیاز به تلاش بسیار، وب‌سایت‌های دیگر به وب‌سایت شما لینک دهند و یا افراد، مطالب شما را در شبکه‌های اجتماعی خود بازنشر کنند. لینک‌های طبیعی از نظر گوگل، بهترین و ارزشمندترین نوع لینک‌ها هستند.

در این روش متداول، شما از وب‌سایت‌هایی که مرتبط با کسب و کار شما هستند، تقاضا می‌کنید که لینک وب‌سایت شما را درون سایت خود قرار دهند. کیفیت بالای محتوای شما تا حد بسیار زیادی در این امر تاثیرگذار است.

لینک‌های Self-Created ، لینک هایی هستند که توسط شما در وب‌سایت دیگران ایجاد می‌شوند. این لینک‌ها می‌توانند بر روی قسمت دیدگاه‌های یک وبلاگ و یا پست‌های فروم‌ها ایجاد شوند. از نظر گوگل این نوع لینک ‌بیلدینگ ارزشمند نیست، چرا که غالباً این نوع ساخت لینک، یکی از روش‌های کلاه سیاه است، به این معنا که نویسنده سعی دارد محتوایی نامرتبط و بی‌ارزش را به عنوان محتوایی مرتبط و ارزشمند به موتور جست و جو معرفی کند. به علاوه، در بسیاری موارد متخصصان سئوی کلاه سیاه، لینک‌های مورد نیاز خود را خریداری می‌کنند. گوگل با معرفی آپدیت پنگوئن در سال 2012 این نوع لینک‌ها را بی‌ارزش می‌شمارد و حتی جرایمی برای آن در نظر گرفته است.

به منظور دریافتن ارزش لینک‌ها باید با معیارهای ساخت و تجزیه و تحلیل لینک آشنا باشید.

قدرت دامنه یا Domain Authority

قدرت دامنه یا Domain Authority، معیاری برای نشان دادن ارزش کل دامنه/سایت است که توسط Moz توسعه یافته است. امتیاز قدرت دامنه بین 0 تا 100 نمایش داده می‌شود. در این راستا فاکتورهای بسیاری از جمله میزان کیفیت محتوا، تعداد و کیفیت لینک‌های خارجی، تعداد بازدید و میانگین مدت زمان استفاده‌ی کاربران از سایت در نظر گرفته می‌شوند.

قدرت صفحات سایت یا Page Authority

برخی مواقع، لازم است لینک سایت شما به یک صفحه‌ی موجود در یک وب‌سایت، مانند یک لیست مرتبط، اضافه شود. پیش از این کار، باید قدرت صفحه‌ی مورد نظر را ارزیابی کنید تا دریابید آیا گرفتن لینک از آن سایت ارزشمند است یا خیر. برای این منظور باید اعتبار صفحه ارزیابی شود. فاکتورهای ارزیابی اعتبار صفحه مشابه اعتبار دامنه است، با این تفاوت که تنها بر روی یک صفحه اعمال می‌شوند. به میزانی که اعتبار صفحه بیش‌تر باشد، برای سئو مفیدتر خواهد بود. می‌توان از ابزار MozBar برای ارزیابی قدرت دامنه و قدرت صفحه استفاده کرد.

متن لینک

متن لینک (Anchor Text)، موضوع صفحه‌ی لینک شده را به گوگل معرفی می‌کند. سعی کنید لینک‌هایی با متن یکسان نسازید و از کلمات کلیدی محتوا به عنوان متن لینک استفاده کنید. بهتر است بدانید به علت بهینه‌سازی بیش از حد لینک‌ها توسط سئوکاران، متن لینک مانند گذشته بر سئو تاثیری ندارد.

تعداد لینک‌ها

شما همواره باید تعداد لینک‌های ساخته شده را بررسی کنید. این موضوع در جهت آگاهی از میزان پیشرفت شما در زمینه‌ی لینک بیلدینگ و همچنین مقایسه کردن وب‌سایت خود با وب‌سایت‌های رقیب اهمیت دارد. با این حال، باید بدانید کیفیت لینک‌ها از کمیت آنها ارزش بیشتری خواهد داشت. برای اندازه‌گیری تعداد و کیفیت لینک‌ها می‌توان از ابزار link Explorer استفاده کرد.
در نظر داشته باشید، تعداد دامنه‌هایی که به سایت ما لینک داده‌اند، از تعداد لینک‌ها برای گوگل ارزشمندتر است. در واقع از دیدگاه گوگل هر سایت یا هر دامنه، یک رأی محسوب می‌شود و غالباً ایجاد چندین لینک در یک دامنه ارزش چندانی نخواهد داشت.

ساخت لینک در صفحات مرتبط با کسب و کار

ساخت لینک‌های با کیفیت در وب‌سایت‌های مرتبط با کسب و کار، نه تنها برای رتبه‌بندی گوگل ارزشمند است، بلکه در افزایش ترافیک وب‌سایت و تعداد مشتریان نقش بسزایی دارد.

بهتر است جهت دسترسی بهتر کاربران، لینک‌هایی که در وب‌سایت‌های دیگر ایجاد می‌کنیم، در بدنه‌ی اصلی و یا در بالای صفحه قرار گیرند. معمولاً افراد کمتر به فوتر صفحات توجه می‌کنند. به علاوه، گوگل می‌تواند موقعیت لینک‌ها را در صفحه شناسایی کند. غالباً لینک‌های خریداری شده در سایدبار قرار می‌گیرند. بنابراین، از نظر گوگل لینک‌هایی که در فوتر و سایدبار قرار دارند، دارای ارزش کمتری هستند. همچنین اگر بیش از 50% از لینک‌ها در سایدبار یا فوتر قرار داشته باشند، نشان می‌دهد در لینک بیلدینگ ضعیف عمل کرده‌اید.

برای آشنایی با روش‌های لینک‌ بیلدینگ می‌توانید مقاله‌ی بعدی را مطالعه کنید

منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان

Digital Marketing...
ما را در سایت Digital Marketing دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : elena golchin mmarketing بازدید : 108 تاريخ : دوشنبه 21 آبان 1397 ساعت: 13:27

کلمه lead در بازاریابی معادل خاصی ندارد اما از آن به عنوان مشتری راغب که در بحث قیف فروش هم اشاره کردیم، یاد می‌شود. Lead Generation شروع علاقه مشتری برای محصولات و خدماتی است که ارائه می‌کنیم. مشتری راغب ممکن است به‌وسیله راه‌های مختلفی مثل بهینه‌سازی موتورهای جستجو و یا حتی تجربه مثبت دیگران، با ما آشنا شود.

 

چگونه مخاطب‌هایمان را به Lead تبدیل کنیم؟

مشتری از طریق کانال‌های مختلفی با ما آشنا می‌شود و به ما علاقه پیدا می‌کند. با استفاده از استراتژی‌هایی که در ادامه آنها را معرفی می‌کنیم می‌توانیم به فرآیند Lead Generation بپردازیم.

 

این استراتژی‌ها عبارتند از:

  • Outbound Lead Generation
  • Inbound Lead Generation
  • Referral Lead Generation

Outbound Lead Generation

در این استراتژی این ما هستیم که به دنبال مشتری، تقاضا و نیاز‌هایش می‌رویم و تصمیم می‌گیریم چگونه و چه زمانی با او ارتباط برقرار کنیم؛ غالبا هم این ارتباط بدون اجازه مشتری اتفاق می‌افتد. برای مثال روند دسترسی به آدرس ایمیل یک سری از کاربرها و ارسال ایمیل به آنها، نمونه معمولی از این مدل است. Outbound نسبت به دیگر استراتژی‌های Lead Generation قدیمی‌تر است، اما هنوز کارآیی خود را دارد. اگر یک شناخت خوب و کامل نسبت به همه فاکتورها مثل مخاطب، نیاز و انگیزه‌هایش داشته باشیم، همچنان می‌توانیم از نتیجه‌های فوق‌العاده Outbound استفاده کنیم. از نمونه‌های کاربردی Outbound می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

تبلیغات ATL, BTL, TTL

تبلیغات کمک می‌کند تا در کوتاه مدت به تعداد زیادی از مخاطبان دست پیدا کنیم و تصمیم بگیریم کی، کجا و چه محتوایی به مخاطب ارائه بدهیم. فقط کافی است آن چیزی را که ارائه می‌دهیم دقیقا همان چیزی باشد که در تبلیغاتمان معرفی کردیم. برای رسیدن به اثربخشی نیاز به تبلیغات مداوم است هرچند که باعث افزایش هزینه‌ها می‌شود. از انواع تبلیغات می‌توان به تبلیغات ATL و BTL و TTL اشاره کرد.

(ATL (Above the Line مدلی از تبلیغات است که در سطح کلان انجام می‌شود، مقیاس گسترده‌ای از مخاطبین را در نظر دارد و از رسانه‌ها برای رساندن پیام برندها به بازار هدف‌شان استفاده می‌کند؛ رسانه‌هایی مثل تلویزیون، بیلبورد، رادیو، روزنامه‌ و … که مخاطب گسترده‌تری را پوشش می‌دهد. ATL مخاطب مشخصی را هدف قرار نمی‌دهد و به همین دلیل بازدهی بالایی به نسبت هزینه‌هایی که تحمیل می‌کند ندارد.

(BTL (Below the Line در سطح کوچک‌تری فعالیت دارد، با مشتری ارتباط نسبتا مستقیمی برقرار می‌کند و بازار هدف مشخص‌تری نسبت به ATL دارد. توجه BTL به سطح نیازها و ترجیحات فردی است. همچنین این امکان را می‌دهد تا سطح فروش و بازخوردها را اندازه‌گیری کنیم. BTL از سمپلینگ، کاتالوگ و بازاریابی مستقیم و … استفاده می‌کند. این مدل از تبلیغات برای معرفی محصولاتی که مخاطب نیاز دارد از نزدیک آن را ببیند و تجربه کند مناسب است. برای مثال Cold Emailing یکی از مواردی است که در BTL از آن استفاده می‌شود. Cold Emailing فرستادن ایمیل‌های خودمانی و شخصی به مشتری‌هایی است که قبلا هیچ تماسی با آنها نداشتیم. البته که با ایمیل‌هایی که به صورت اسپم ارسال می‌شوند فرق دارد. از مزایای Cold Emailing می‌توان به فراهم کردن بازار هدف جدید، افزایش نرخ بازگشت سرمایه (ROI – Retu On Investment) و امکان دستیابی به مدیران ارشد که معمولا در فضای وب حضور ندارند، اشاره کرد. از معایب این مدل، زمان‌بر بودن و نیاز به تکرار زیاد برای اثربخشی است.

TTL از هر دو استراتژی ATL و BTL استفاده می‌کند. این رویکرد به کسب‌و‌کارها کمک می‌کند تا مشتری را از جهات مختلفی درگیر کند. برای مثال مشتری هم می‌تواند در معرض تبلیغات تلویزیون باشد و هم در یک مرکز خرید با تبلیغات یک شرکت برای خودروی جدیدش مواجه بشود.
هر سه استراتژی بالا به ما کمک می‌کند تا از زوایای مختلف به فرآیند تبدیل مخاطب‌هایمان به Lead نگاه کنیم.

Inbound Lead Generation

Inbound دقیقا مقابل Outbound است. اینبار نیازی نیست که ما دنبال مخاطب باشیم. تنها کافی است تا محتوا را تولید کنیم و بعد، این مخاطب است که به دنبال ما می‌آید. در Inbound این مشتری است که در مورد نوع و زمان تعامل تصمیم می‌گیرد. البته ما هم با این چالش روبه‌رو هستیم تا افراد را برای در اختیار گذاشتن اطلاعات‌شان به صورت داوطلبانه، قانع کنیم. Inbound استراتژی مناسبی است برای نفوذ به موتورهای جستجو و رسانه‌های اجتماعی تا مخاطب را با محتوای‌مان ارتباط بدهد. هرچند زمان‌بر است اما این پتانسیل را دارد تا با هزینه کم به Lead های ما اضافه کند. از Inbound با عنوان Permission Marketing هم یاد می‌شود.

وب‌سایت و صفحه فرود

وب‌سایت اولین جایی است که افراد برای کسب آگاهی و شناخت نسبت به ما، به آن سر می‌زنند. هر قدر وب‌سایت ما کاربر پسند‌تر باشد و محتوای مناسب‌تری داشته باشد، به کاربر حس بهتری می‌دهد. وب‌سایت اولین چیزی است که باید روی آن تمرکز کنیم.

بازاریابی محتوا

محتوا یکی از عناصری است که برای هدایت کاربران به صفحه فرود به آن نیاز داریم. معمولا هدف از تولید محتوا، فراهم کردن اطلاعات به دردبخور و رایگان است. تنوع محتوایی که می‌توانیم تولید کنیم بسیار زیاد است؛ در قالب بلاگ، کیس استادی، کتاب الکترونیک، پادکست، ویدیو، وبینار و … . همچنین می‌توانیم از CTA در ارائه محتوای موردن نظرمان استفاده کنیم. CTA یا Call to Action می‌تواند یک دکمه، عکس، لینک یا پیغام باشد، که مخاطب از طریق آن برای آگاهی بیشتر اقدام می‌کند. هر قدر محتوا برای مخاطب جذاب‌تر باشد، احتمال اینکه به صفحه فرود برود بیشتر است.

بهینه‌سازی موتورهای جستجو (سئو)

با بهینه‌سازی موتورهای جستجو، می‌توانیم مشتری بیشتری را به سمت قیف فروش هدایت کنیم. هرچند که نسبت به دیگر موارد زمان‌ بیشتری صرف خود می‌کند اما اگر به درستی به آن بپردازیم، اثربخشی فوق‌العاده‌ای دارد.

رسانه‌های اجتماعی

رسانه‌های اجتماعی جز جدایی ناپذیر زندگی روزمره ما هستند. به وسیله این رسانه‌ها می‌توانیم روی Lead Generation تمرکز کنیم، با مشتری در ارتباط باشیم و آنها را به ماندن تشویق کنیم. همچنین از تاثیر رسانه‌های اجتماعی روی مدیریت بهبود رابطه مشتری (CRM) نباید غافل بود. از دیگر مزایای استفاده از رسانه‌های اجتماعی، هزینه کم و دسترسی آسان به آنها است.

Referral Lead Generation

Referral از دو استراتژی Inbound و Outbound نشات می‌گیرد. نمونه کاربردی Referral، بازاریابی دهان‌به‌دهان (Word of Mouth) است؛ به این صورت که مشتری بعد از تجربه محصولات و خدمات ما در مورد آن با دیگران صحبت می‌کند و پیشنهاد می‌دهد. از این طریق امکان تبدیل مخاطب به Lead وجود دارد. بازاریابی دهان‌به‌دهان یکی از شیوه‌های موثر تبلیغات و همچنین کسب Lead است.
در نهایت اینکه از کدام استراتژی استفاده کنیم بسته به کسب‌وکاری است که انجام می‌دهیم اما آنچه مسلم است این است که استفاده از هر دو مدل با توجه به ویژگی‎‌هایی که دارند، می‌توانند در ادامه مسیر به ما کمک کنند. چرا که هر مدل، کاستی‌های مدل دیگر را می‌پوشاند.

منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان

Digital Marketing...
ما را در سایت Digital Marketing دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : elena golchin mmarketing بازدید : 92 تاريخ : يکشنبه 20 آبان 1397 ساعت: 19:16

کلمه lead در بازاریابی معادل خاصی ندارد اما از آن به عنوان مشتری راغب که در بحث قیف فروش هم اشاره کردیم، یاد می‌شود. Lead Generation شروع علاقه مشتری برای محصولات و خدماتی است که ارائه می‌کنیم. مشتری راغب ممکن است به‌وسیله راه‌های مختلفی مثل بهینه‌سازی موتورهای جستجو و یا حتی تجربه مثبت دیگران، با ما آشنا شود.

 

چگونه مخاطب‌هایمان را به Lead تبدیل کنیم؟

مشتری از طریق کانال‌های مختلفی با ما آشنا می‌شود و به ما علاقه پیدا می‌کند. با استفاده از استراتژی‌هایی که در ادامه آنها را معرفی می‌کنیم می‌توانیم به فرآیند Lead Generation بپردازیم.

 

این استراتژی‌ها عبارتند از:

  • Outbound Lead Generation
  • Inbound Lead Generation
  • Referral Lead Generation

Outbound Lead Generation

در این استراتژی این ما هستیم که به دنبال مشتری، تقاضا و نیاز‌هایش می‌رویم و تصمیم می‌گیریم چگونه و چه زمانی با او ارتباط برقرار کنیم؛ غالبا هم این ارتباط بدون اجازه مشتری اتفاق می‌افتد. برای مثال روند دسترسی به آدرس ایمیل یک سری از کاربرها و ارسال ایمیل به آنها، نمونه معمولی از این مدل است. Outbound نسبت به دیگر استراتژی‌های Lead Generation قدیمی‌تر است، اما هنوز کارآیی خود را دارد. اگر یک شناخت خوب و کامل نسبت به همه فاکتورها مثل مخاطب، نیاز و انگیزه‌هایش داشته باشیم، همچنان می‌توانیم از نتیجه‌های فوق‌العاده Outbound استفاده کنیم. از نمونه‌های کاربردی Outbound می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

تبلیغات ATL, BTL, TTL

تبلیغات کمک می‌کند تا در کوتاه مدت به تعداد زیادی از مخاطبان دست پیدا کنیم و تصمیم بگیریم کی، کجا و چه محتوایی به مخاطب ارائه بدهیم. فقط کافی است آن چیزی را که ارائه می‌دهیم دقیقا همان چیزی باشد که در تبلیغاتمان معرفی کردیم. برای رسیدن به اثربخشی نیاز به تبلیغات مداوم است هرچند که باعث افزایش هزینه‌ها می‌شود. از انواع تبلیغات می‌توان به تبلیغات ATL و BTL و TTL اشاره کرد.

(ATL (Above the Line مدلی از تبلیغات است که در سطح کلان انجام می‌شود، مقیاس گسترده‌ای از مخاطبین را در نظر دارد و از رسانه‌ها برای رساندن پیام برندها به بازار هدف‌شان استفاده می‌کند؛ رسانه‌هایی مثل تلویزیون، بیلبورد، رادیو، روزنامه‌ و … که مخاطب گسترده‌تری را پوشش می‌دهد. ATL مخاطب مشخصی را هدف قرار نمی‌دهد و به همین دلیل بازدهی بالایی به نسبت هزینه‌هایی که تحمیل می‌کند ندارد.

(BTL (Below the Line در سطح کوچک‌تری فعالیت دارد، با مشتری ارتباط نسبتا مستقیمی برقرار می‌کند و بازار هدف مشخص‌تری نسبت به ATL دارد. توجه BTL به سطح نیازها و ترجیحات فردی است. همچنین این امکان را می‌دهد تا سطح فروش و بازخوردها را اندازه‌گیری کنیم. BTL از سمپلینگ، کاتالوگ و بازاریابی مستقیم و … استفاده می‌کند. این مدل از تبلیغات برای معرفی محصولاتی که مخاطب نیاز دارد از نزدیک آن را ببیند و تجربه کند مناسب است. برای مثال Cold Emailing یکی از مواردی است که در BTL از آن استفاده می‌شود. Cold Emailing فرستادن ایمیل‌های خودمانی و شخصی به مشتری‌هایی است که قبلا هیچ تماسی با آنها نداشتیم. البته که با ایمیل‌هایی که به صورت اسپم ارسال می‌شوند فرق دارد. از مزایای Cold Emailing می‌توان به فراهم کردن بازار هدف جدید، افزایش نرخ بازگشت سرمایه (ROI – Retu On Investment) و امکان دستیابی به مدیران ارشد که معمولا در فضای وب حضور ندارند، اشاره کرد. از معایب این مدل، زمان‌بر بودن و نیاز به تکرار زیاد برای اثربخشی است.

TTL از هر دو استراتژی ATL و BTL استفاده می‌کند. این رویکرد به کسب‌و‌کارها کمک می‌کند تا مشتری را از جهات مختلفی درگیر کند. برای مثال مشتری هم می‌تواند در معرض تبلیغات تلویزیون باشد و هم در یک مرکز خرید با تبلیغات یک شرکت برای خودروی جدیدش مواجه بشود.
هر سه استراتژی بالا به ما کمک می‌کند تا از زوایای مختلف به فرآیند تبدیل مخاطب‌هایمان به Lead نگاه کنیم.

Inbound Lead Generation

Inbound دقیقا مقابل Outbound است. اینبار نیازی نیست که ما دنبال مخاطب باشیم. تنها کافی است تا محتوا را تولید کنیم و بعد، این مخاطب است که به دنبال ما می‌آید. در Inbound این مشتری است که در مورد نوع و زمان تعامل تصمیم می‌گیرد. البته ما هم با این چالش روبه‌رو هستیم تا افراد را برای در اختیار گذاشتن اطلاعات‌شان به صورت داوطلبانه، قانع کنیم. Inbound استراتژی مناسبی است برای نفوذ به موتورهای جستجو و رسانه‌های اجتماعی تا مخاطب را با محتوای‌مان ارتباط بدهد. هرچند زمان‌بر است اما این پتانسیل را دارد تا با هزینه کم به Lead های ما اضافه کند. از Inbound با عنوان Permission Marketing هم یاد می‌شود.

وب‌سایت و صفحه فرود

وب‌سایت اولین جایی است که افراد برای کسب آگاهی و شناخت نسبت به ما، به آن سر می‌زنند. هر قدر وب‌سایت ما کاربر پسند‌تر باشد و محتوای مناسب‌تری داشته باشد، به کاربر حس بهتری می‌دهد. وب‌سایت اولین چیزی است که باید روی آن تمرکز کنیم.

بازاریابی محتوا

محتوا یکی از عناصری است که برای هدایت کاربران به صفحه فرود به آن نیاز داریم. معمولا هدف از تولید محتوا، فراهم کردن اطلاعات به دردبخور و رایگان است. تنوع محتوایی که می‌توانیم تولید کنیم بسیار زیاد است؛ در قالب بلاگ، کیس استادی، کتاب الکترونیک، پادکست، ویدیو، وبینار و … . همچنین می‌توانیم از CTA در ارائه محتوای موردن نظرمان استفاده کنیم. CTA یا Call to Action می‌تواند یک دکمه، عکس، لینک یا پیغام باشد، که مخاطب از طریق آن برای آگاهی بیشتر اقدام می‌کند. هر قدر محتوا برای مخاطب جذاب‌تر باشد، احتمال اینکه به صفحه فرود برود بیشتر است.

بهینه‌سازی موتورهای جستجو (سئو)

با بهینه‌سازی موتورهای جستجو، می‌توانیم مشتری بیشتری را به سمت قیف فروش هدایت کنیم. هرچند که نسبت به دیگر موارد زمان‌ بیشتری صرف خود می‌کند اما اگر به درستی به آن بپردازیم، اثربخشی فوق‌العاده‌ای دارد.

رسانه‌های اجتماعی

رسانه‌های اجتماعی جز جدایی ناپذیر زندگی روزمره ما هستند. به وسیله این رسانه‌ها می‌توانیم روی Lead Generation تمرکز کنیم، با مشتری در ارتباط باشیم و آنها را به ماندن تشویق کنیم. همچنین از تاثیر رسانه‌های اجتماعی روی مدیریت بهبود رابطه مشتری (CRM) نباید غافل بود. از دیگر مزایای استفاده از رسانه‌های اجتماعی، هزینه کم و دسترسی آسان به آنها است.

Referral Lead Generation

Referral از دو استراتژی Inbound و Outbound نشات می‌گیرد. نمونه کاربردی Referral، بازاریابی دهان‌به‌دهان (Word of Mouth) است؛ به این صورت که مشتری بعد از تجربه محصولات و خدمات ما در مورد آن با دیگران صحبت می‌کند و پیشنهاد می‌دهد. از این طریق امکان تبدیل مخاطب به Lead وجود دارد. بازاریابی دهان‌به‌دهان یکی از شیوه‌های موثر تبلیغات و همچنین کسب Lead است.
در نهایت اینکه از کدام استراتژی استفاده کنیم بسته به کسب‌وکاری است که انجام می‌دهیم اما آنچه مسلم است این است که استفاده از هر دو مدل با توجه به ویژگی‎‌هایی که دارند، می‌توانند در ادامه مسیر به ما کمک کنند. چرا که هر مدل، کاستی‌های مدل دیگر را می‌پوشاند.

منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان

Digital Marketing...
ما را در سایت Digital Marketing دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : elena golchin mmarketing بازدید : 106 تاريخ : يکشنبه 20 آبان 1397 ساعت: 18:01

قیف فروش چیست؟

قیف فروش یا قیف درآمد، فرآیندی است که مشتریان را برای خرید محصولات و خدمات هدایت می‌کند. هر فروشی ابتدا با تعدادی از مشتریان بالقوه شروع می‌شود و با تعداد کوچک‌تری از مشتریان متعهد (خریدار) به پایان می‌رسد. این فرآیند از چند مرحله تشکیل می‌شود و بسته به مدل فروش، تغییر می‌کند. نتیجه این فرآیند تبدیل مشتری بالقوه به مشتری دائمی است. قیف فروش به ما کمک می‌کند تا در یک زمان مناسب، با عبور از مراحل مشخص، مشتری راغب را برای خرید متقاعد کنیم و به مشتری این امکان را می‌دهد تا بدون گم شدن در حجم وسیعی از اطلاعات، در مورد کسب و کار ما بیشتر بداند.
واقعیت این است که بدون قیف فروش، امکان ریزش مشتری وجود دارد و تمام تلاش‌های ما به شکست منجر می‌شود در نتیجه مراحل قیف فروش باید به صورت دقیق اجرا شوند. یعنی از مرحله (TOFU (Top of the Funnel، مرحله‌ای که اولین برخورد با خریدار شکل می‌گیرد تا مرحله آخر (BOFU (Bottom of the Funnel، مرحله ای که مشتری راغب به مشتری دائمی تبدیل می‌شود. همه مراحل به صورت پیوسته‌اند چرا که سینرژی موجود بین هر مرحله، باعث اثربخشی و کارآیی در کل فرآیند می‌شود.

علت استفاده از واژه قیف شباهت این فرآیند به ظاهر قیف است که از 3 بخش اصلی و 3 دسته مشتری تشکیل می‌شود.:

ابتدای قیف فروش – مشتری راغب (Leads)

در ابتدا هیچ‌کس از هویت واقعی ما اطلاعی ندارد؛ این وظیفه ماست که خودمان را توضیح دهیم. استفاده از رسانه‌های اجتماعی به ما کمک می‌کند تا با محتوایی که تولید می‌کنیم، مشتری را به سمت خودمان جذب کنیم. برای تولید محتوا خواسته مشتری در اولویت قرار دارد و ما از طریق توجه به نیاز‌ها، می‌توانیم با او ارتباط برقرار کنیم.

میانه قیف فروش – مشتری بالقوه (Prospects)

مرحله‌ای است که مشتری با ما ارتباط گرفته است اما هنوز از اینکه زمانش را صرف ما کند، مطمئن نیست. برای ساده‌تر کردن فرآیند تصمیم گیری، می‌توانیم برای مشتری فرصت تجربه کالا یا خدمات رایگان را فراهم کنیم تا با یک شناخت کلی نسبت به ما تصمیم بگیرد. ارتباط برقرار کردن، پاسخگویی و توجه به بازخورد مشتری، به ما کمک می‌کند تا او را به انتهای قیف هدایت کنیم. بزرگترین تفاوت مشتری‌های راغب و بالقوه در میزان درگیری آنها با برند ما است.

انتهای قیف فروش – مشتری متعهد (Customers)

در این مرحله مشتری به ما اعتماد کرده و به صورت رسمی ما را می‌شناسد. در این نقطه نوبت ماست که با ارائه محتوای با ارزش تصمیم گیری را برای او راحت‌تر کنیم.
دسته‌بندی مشتری

مولفه‌های حیاتی قیف فروش

Lead Conversion

بسیار اهمیت دارد محتوایی که تولید می‌کنیم آنقدر قوی و با ارزش باشد که مشتری را وارد فرآیند قیف کند. محتوای جذاب مشتری را ترغیب می‌کند تا آن را در شبکه‌های اجتماعی و با اطرافیانش به اشتراک بگذارد.

Lead Nurturing

فرآیند ارتباط با خریداران را برای شناخت نیاز‌ها و فراهم کردن اطلاعاتی که احتیاج دارند، توسعه می‌دهد و در هر مرحله از قیف فروش، 47% احتمال خرید را بیشتر می‌کند.
حقیقت این است که مشتری‌ها آنقدر تمایل به پرداخت ندارند و قبل از خرید، ترجیح می‌دهند اطمینان کامل پیدا کنند که آیا آن کالا یا خدمات، ارزشش را دارد یا نه. یکی از راه‌هایی که می‌توان مشتری را به خرید تشویق کرد، درگیر کردن او با کلیات کسب و کار و ایجاد ارتباط صمیمانه است. رابطه خوب با مشتری، او را به کسی فراتر از یک خریدار تبدیل می‌کند؛ مشتری وفاداری که برای کسب و کار ما تبلیغ می‌کند و در واقع به سفیر ما بدل می‌شود.

Sales

ورود مشتری به این مرحله، از شکل گیری اعتماد خبر می‌دهد. البته طبیعی است که همه مشتری‌ها اقدام به خرید نکنند. از این فرصت می‌توان استفاده کرد و علت عدم تمایل مشتری‌ها به خرید را جستجو کرد؛ مطمئنا دلایل خوبی برای عدم تمایل آنها می‌توان یافت.

مراحل تشکیل دهنده قیف فروش

در حالت عادی، این فرآیند قیف فروش برای هر کسب‌و‌کار مشترک است و از 5 مرحله تشکیل می‌شود:

1.آگاهی

2.علاقه

3.ارزیابی

4.تصمیم گیری

5.اقدام

مراحل تشکیل دهنده قیف فروش

1.آگاهی

در وهله اول مشتری هیچ ایده‌ای نسبت به کسب‌و‌کار و کالا و خدماتی که ما ارئه می‌دهیم، ما ندارد. از راه‌های ساده و در دسترس برای ایجاد آگاهی، می‌توان از شبکه‌های اجتماعی، بهینه‌سازی موتورهای جستجو (SEO) و حتی روش‌های تبلیغات سنتی نام برد. همچنین جذابیت یک محصول، حس کنجکاوی مشتری را برای کسب اطلاعات بیشتر، بر‌می‌انگیزد. بهترین راه برای جلب توجه مشتری و وارد کردن او به فرآیند قیف فروش، ایجاد جذابیت‌ است. در صورت ایجاد جذابیت، مشتری وارد اولین مرحله یعنی کسب آگاهی از برند ما می‌شود.

2.علاقه

در این مرحله افراد با انجام تحقیق در مورد کسب و کار ما، به آن علاقه پیدا می‌کنند و احتمال تبدیل مشتری‌های باقی‌مانده به خریدار بیشتر می‌شود. این اتفاق زمانی می‌افتد که مشتری با کسب‌و‌کار ما درگیر شده باشد و برای کسب اطلاعات بیشتر و تصمیم‌گیری شروع به جستجو کند.

3.ارزیابی

مشتری در این مرحله برای انتخاب درست، به ارزیابی ما با دیگر رقبا می‌پردازد. یکی از راه‌های موثر برای ساده‌تر کردن روند تصمیم‌گیری، همانطور که بالاتر گفته شد، فراهم کردن کالا یا خدمات رایگان است تا مشتری تجربه کند و با دید بازتر برای انتخاب، تصمیم بگیرد.

4.تصمیم‌گیری

بعد از اینکه مشتری اطلاعات مورد ‌نظرش را به دست آورد و ما نیز به سوال‌های او پاسخ دادیم، نوبت به مرحله تصمیم‌گیری می‌رسد. هرچند که در این مرحله بسیاری از مشتریان اقدامی انجام نمی‌دهند و ارسال یک ایمیل یا پیامک، راه خوبی برای یادآوری است.

5.اقدام

مرحله آخر مرحله‌ای است که مشتری دست به خرید می‌زند و می‌توان گفت که تلاش‌‌مان نتیجه داده است.

منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان

Digital Marketing...
ما را در سایت Digital Marketing دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : elena golchin mmarketing بازدید : 75 تاريخ : يکشنبه 20 آبان 1397 ساعت: 17:58

مدیریت ارتباط با مشتری – Customer Relationship Management

CRM یا مدیریت ارتباط با مشتری، مجموع استراتژی‌ها و دستورالعمل‌هایی است که از آنها برای مدیریت تعامل با مشتری، استفاده می‌شود. هدف، بالا بردن کیفیت تعامل و حفظ مشتری است. CRM به ما کمک می‌کند تا با مشتری در ارتباط باشیم، نیازهای او را حدس بزنیم و برای کسب رضایت او، سطح بالاتری از خدمات را ارائه کنیم. در نهایت، فروش، بازاریابی و پشتیبانی مشتری را به واسطه تجزیه و تحلیل داده‌ها برایمان به ارمغان می‌آورد.

مدیریت تجربه مشتری – Customer Experience Management

CEM یا CXM مجموع فرآیند‌هایی است برای نظارت و بهبود تجربه مشتری در قبال خدماتی که از سمت ما ارائه می‌شود. مدیریت تجربه مشتری به واسطه جمع‌آوری و ثبت رفتار مشتری‌، می‌تواند یک تجربه شخصی متفاوت را برای او رقم بزند. درحالی که CRM روی مدیریت ارتباط با مشتری تمرکز دارد، CEM عمیق‌تر روی تجربه مشتری تمرکز می‌کند تا سلیقه واقعی او را بشناسد. هدف CEM جمع‌آوری و مدیریت اطلاعات مربوط به مشتری، برای ایجاد تجربه متفاوت و به ارمغان آوردن مشتری وفادار است. در این فرآیند توجه به نظر مشتری‌ و تحلیل بازخورد‌ها اهمیت بسیاردارد. لازمه تبحر در CEM، داشتن دید افق کامل و اطلاعات به روز شده از مشتری است.

موردهای موفق CEM و CRM

در نگاه اول تفاوت چندانی میان CRM و CEM وجود ندارد و اکثریت این دو را اشتباه می‌گیرند؛ هرچند که طراحی هر دو برای رسیدن به یک خروجی است. برای درک بهتر می‌توان به موردهای موفق در زمینه CRM و CEM توجه کرد:

Sephora

اسم شناخته شده‌ای که با 300 برند آرایشی و بهداشتی همکاری و در بسیاری از کشورها شعبه دارد. سفورا بعد از پیشنهادهای هیجان انگیز، اعطای اعتبار و خدمات قوی به مشتریان همیشگی‌اش ، اپیلیکیشن Virtual Artist خود را ارائه داد. یک پلتفرم مجازی که به مشتری‌ها این امکان را می‌دهد که قبل از خرید، بدون نیاز به حضور در شعبه‌های سفورا و تنها با استفاده از این اپیلیکیشن، محصولات آرایشی مورد نظر را روی
صورت خود امتحان کنند و بعد در صورت رضایت، پرداخت خود را انجام دهند.

Walt Disney

کمپانی والت دیزنی با ارئه اپ My Disney Experience گشت و گذار برای بازدید کننده‌ها را راحت‌تر کرده است. برای مثال این اپ حدود زمانی را که افراد باید در صف هر برنامه منتظر باشند، مشخص می‌کند؛ در نتیجه این امکان را به بازدیدکننده‌ها می‌دهد تا برنامه خود را بهتر مدیریت کنند. همین‌طور اعلام ساعت شروع برنامه‌ها، تخمین فاصله افراد تا مکان‌های دیدنی و امکان رزرو رستوران‌ها از دیگر امکانات این اپلیکیشن است.

Amazon

سایت آمازون هم همیشه تلاش کرده تا در مدیریت تجربه مشتری و تجارت الکترونیک بهترین باشد. ارائه برنامه Amazon Go از مواردی است که آمازون از آن برای ایجاد تجربه‌های جدید برای مشتری استفاده کرده است. اپلیکیشنی که با نصب آن نیازی به ایستادن در صف برای پرداخت نیست و مبلغ مورد نظر به صورت اتوماتیک از حساب مشتری کسر می‌شود.

مورد بعدی، Prime Air Delivery است که خرید‌ مشتری‌ها را در کم‌تر از 30 دقیقه تا وزن 2.5 کیلوگرم تحویل می‌دهد. این پهباد (Drone) با ارسال سریع خریدها، تجربه بهتری از خرید آنلاین را برای مشتری فراهم می‌کند.

Starbucks

اپلیکیشن استار‌باکس نیز این امکان را به مشتری می‌دهد که بدون نیاز به ایستادن در صف، بتوانند سفارش خود را ثبت و پرداخت کنند. علاوه بر این بعد از هر خرید، امتیاز هر مشتری در حساب مخصوص به خودش محاسبه می‌شود و بعد از رسیدن به یک سقف مشخص، می‌تواند یک نوشیدنی رایگان داشته باشد.

 

آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان، با شناخت مخاطبان هدف برند شما و تحقیقات بازار، بهترین راه را برای برقراری ارتباط با مشتریان، ایجاد تجربه‌های ماندنی و در نهایت وفادار ساختن مشتری به شما ارائه می‌دهد.

منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان

Digital Marketing...
ما را در سایت Digital Marketing دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : elena golchin mmarketing بازدید : 116 تاريخ : يکشنبه 20 آبان 1397 ساعت: 17:54

وایرال مارکتینگ یا بازاریابی ویروسی، یکی از روش‌های بازاریابی است که در آن محتوا همانند ویروس‌ها، با سرعت زیاد؛ هزاران و بلکه میلیون‌ها بار تکثیر می‌شود. نکته‌ی مهم در مورد این روش بازاریابی این است که مخاطب نقش اصلی را در به اشتراک‌گذاری محتوای شما ایفا می‌کند.

انتشار محتوا در شبکه‌های اجتماعی و سایت‌هایی مانند YouTube با سرعت بسیار بالا و بدون پرداخت هزینه صورت می‌گیرد. وجود این مزیت سبب شده‌است که بسیاری از برندهای معروف و ایده‌پردازها از این ویژگی بهره‌مند شوند و جهت وایرال کردن تبلیغات خود محتوایی هدفمند تولید کنند. در ادامه به چند نمونه محتوای وایرال شده در سال‌های اخیر اشاره خواهیم کرد:

1. Volvo Trucks

شرکت Volvo Trucks برای نشان دادن ویژگی‌های جدید کامیون‌های خود اقدام به ساخت وایرال ویدیوهای سریالی کرده است. ششمین قسمت از این سری ویدیوها در سال 2014 در مورد ثبات و دقت سیستم فرمان دینامیکی و هندلینگ عالی کامیون‌های ولوو است. این ویدیو حدود 19 میلیون بازدید داشته است.

2. Coca-Cola

شرکت کوکاکولا جهت نشان دادن حس همبستگی با مسلمانان روزه‌دار در ماه رمضان، کمپین‌های تبلیغاتی Ramadan را اجرا می‌کند. وایرال ویدیوی زیر در رمضان 2018 ساخته شده و تا کنون حدود 3 میلیون بازدید داشته‌است.

3. SAMSUNG

در مراسم اسکار 2014، شرکت سامسونگ با یک استراتژی تبلیغاتی از پیش تعیین شده و با کمک مجری مشهور تلویزیون، Ellen DeGeneres گوشی را جهت گرفتن سلفی در اختیار Bradley cooper قرار داد و بلافاصله عکس را در توییتر منتشر کرد. این سلفی مشهور بیش از 3 میلیون بار ریتوییت شد. این کمپین تبلیغاتی برای گوشی Galaxy S3 در حدود 20 میلیون دلار هزینه و ویدیوی آن در You tube بیش از 9 میلیون بازدید داشته است.

4. .Blend Tech co

شرکت Blend Tech از سال 2007 تا کنون با اجرای کمپین تبلیغاتی Will It Blend? اقدام به ساخت ویدیوهای وایرال سریالی کرده که در آن اجسام مختلف را توسط دستگاه مخلوط‌کن خرد می‌کند تا قدرت دستگاه را به رخ بکشد. از جمله اشیاء انتخاب شده، گوشی‌های آیفون بوده‌اند که با توجه به مقاومتشان کاملاً در دستگاه خرد شدند. ویدیوی زیر مربوط به خرد کردن گوشی iPhone X با دستگاه مخلوط‌کن در سال 2018با نزدیک به 0.4 میلیون بازدید است:

 

5. Adidas

شرکت Adidas در سال 2017 ویدیویی تبلیغاتی با نامBreak Free ساخته است. این ویدیو با الهام از زندگی یکنواخت و ملال‌آور یک پیرمرد ساخته شده که تغییر مسیر زندگی‌اش را با پوشیدن یک جفت کفش آدیداس شروع می‌کند. این ویدیو در حدود 14 میلیون بازدید داشته است.

منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان

Digital Marketing...
ما را در سایت Digital Marketing دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : elena golchin mmarketing بازدید : 113 تاريخ : يکشنبه 20 آبان 1397 ساعت: 17:53

حتماً تا به حال کلمه‌ی وایرال را شنیده‌اید. وایرال مارکتینگ یا بازاریابی ویروسی، یکی از روش‌های بازاریابی است که در آن محتوا همانند ویروس‌ها، با سرعت زیاد؛ هزاران و بلکه میلیون‌ها بار تکثیر می‌شود. نکته‌ی مهم در مورد این روش بازاریابی این است که مخاطب نقش اصلی را در به اشتراک‌گذاری محتوای شما ایفا می‌کند. از دید مخاطب محتوایی جذاب، خلاق و با کیفیت ارزش به اشتراک‌گذاری دارد.
معمولاً زمانی‌که از وایرال شدن یک محتوا صحبت می‌کنیم، بدون شک به یاد محتواهای پخش شده از طریق اینترنت و شبکه‌های اجتماعی می‌افتیم. در واقع اینترنت بستر بسیار مناسبی جهت اشتراک‌گذاری سریع و بدون هزینه‌ی محتوا را برای کاربران فراهم کرده است.
همه شما ممکن است ایده‌هایی داشته باشید که بخواهید مشهور و معروف شوند. این ایده‌ها ممکن است در مورد فروش یک محصول باشند یا در جهت تغییر در تفکرات افراد جامعه و حتی امور خیریه. برای موفقیت در این راستا باید کاری کنید مردم هم این ایده ها را دوست داشته باشند، چرا که آن‌ها انتخاب می‌کنند کدام محتوا را به اشتراک بگذارند. استفاده از قدرت اثرگذاری اجتماعی (Social influence) و بازاریابی دهان به دهان تا 50 برابر بیش‌تر از تبلیغات مستقیم و سنتی کارایی بیشتری دارد. مخاطبان و یا مشتریان فعلی، مشتریان بعدی را برایتان می‌یابند. اعتماد متقابل میان دایره‌ی افرادی که بر اساس علایق مشترک و یا نسبت دوستی؛ در شبکه‌های اجتماعی یکدیگر را دنبال می‌کنند، سبب تمایل بیشتر افراد به مشاهده‌ی مطالب به اشتراک گذاشته شده خواهد شد.

اکنون این سوالات پیش می‌آیند که آیا وایرال شدن یک محتوا به شانس شما بستگی دارد؟ چه محتوایی پتانسیل وایرال شدن دارد؟

شش اقدام کلیدی جهت وایرال کردن محتوا

1) ایجاد احساس خاص بودن در مخاطب

برای اغلب مردم مهم است که در نظر بقیه باهوش و دانا جلوه کنند و دارای اطلاعات به‌روز باشند. محتوا باید به اندازه‌ای هیجان‌انگیز، جذاب و تازه باشد که مخاطب احساس کند اطلاعات با ارزش و کمیابی در اختیار دارد و جزو اولین نفراتی است که آن را می‌داند و به اشتراک می‌گذارد. شما باید تلاش کنید تا نکات مهم محصول یا پیام خود را در قالب یک محتوای خلاق و جذاب نشان دهید.

2) توجه به نشانه‌ها

نشانه‌های زیادی در محیط اطراف ما وجود دارند. یک نشانه گاهی میتواند یک رنگ، علامت، نماد، برند و یا حتی یک تاریخ خاص باشد که باعث شود مردم به موضوع یا محصول خاصی فکر کنند و یا در موردش صحبت کنند. باید دریابید چه نشانه و یا چه انگیزه‌ای باعث می‌شود مردم به ایده یا محصول شما فکر کنند و در موقعیت‌های مورد نظر و در زمان مناسب، آن را به یاد آورند.

3) برانگیختن احساسات مخاطب

همواره باید این سوال را از خود بپرسید که چرا مردم باید به محصول یا محتوای ما اهمیت بدهند؟ چگونه احساساتشان را درگیر کنیم؟
ایجاد احساسات مثبت وحتی منفی از طریق محتوا، می تواند باعث شود افراد آن را به اشتراک بگذارند. اما فارغ از مثبت یا منفی بودن، برخی از انواع احساسات تمایل بیشتری را در افراد جهت انتشار مطالب ایجاد می‌کنند و برخی کمتر. باید توجه کنید که صرفاً ایجاد احساس خوب کافی نیست، نکته‌ی مهم این است که چه دسته از احساسات مردم را برمی‌انگیزید. برای مثال، احساس هیجان نسبت به احساس آرامش و یا حتی حس عصبانیت نسبت به شرم، تمایل بیشتری در افراد جهت به اشتراک‌گذاری محتوا ایجاد می‌کند.
ایجاد احساسات مثبت وحتی منفی از طریق محتوا، می تواند باعث شود مخاطبان آن را به اشتراک بگذارند.

4) تایید اجتماعی

معمولاً زمانی که در مورد یک انتخاب شک داریم و در مورد تصمیماتمان مطمئن نیستیم، به رفتارها و تصمیمات دیگر افراد نگاه می‌کنیم. تصور کنید برای اولین بار به شهری رفته‌اید و تصمیم دارید یک رستوران را برای صرف غذا انتخاب کنید. اگر نام رستوران برای شما شناخته‌شده نباشد، قطعاً اولین نکته‌ای که توجه شما را به خود جلب می‌کند، تعداد مشتریان حاضر در رستوران است. اگر افراد زیادی داخل رستوران باشند، معمولاً تصمیم میگیرید آن‌جا را امتحان کنید.
به عنوان مثالی دیگر، در طراحی محصولات خود می‌توانید از طرح‌ها و رنگ‌های انحصاری یا لوگو‌ها استفاده کنید تا باعث شود در محیط‌های عمومی دیده شوید و مردم به راحتی تشخیص دهند چه تعداد افراد از محصول شما استفاده می‌کنند و از این طریق نسبت به محصول شما مشتاق شوند. مثلاً شرکت اپل با طراحی منحصربه‌فرد Ear Pod به رنگ سفید، یک محصول لوکس و متفاوت خلق کرده که به راحتی و با اولین نگاه قابل تشخیص است. حتی در مورد محتوای متنی می‌توانید ابزاری طراحی کنید که نشان دهد چه تعداد از افراد محتوای شما را خوانده و یا به اشتراک گذاشته‌اند.

5) تولید محتوای کاربردی و با ارزش

مفاهیم کاربردی و مفید ارزش به اشتراک گذاری دارند. باید بدانید در زمینه‌ی کسب و کار خود چه تجربیات و اطلاعات مفیدی در اختیار دیگران قرار می‌دهید؟
نکته‌ی قابل توجه این است که نحوه‌ی ارائه‌ی اطلاعات به اندازه‌ی مفهوم آن اهمیت دارد. این هنر شماست که اطلاعات را در چه قالبی ارائه کنید تا مخاطب را به انتخاب وادارید.
برای مثال، در مورد اعلام تخفیف‌ها، باید بدانید از نظر مشتری کدام شیوه‌ی بیان جذاب‌تر به نظر می‌رسد؟ اعلام درصد تخفیف یا مبلغ آن؟ مطالعات نشان داده است که برای مثال در رقم‌های بالا مانند 2000$، بیان رقم 500$ تخفیف نسبت به 25% تخفیف نتیجه‌ی بهتری دارد و در مبالغ پایین مثل 20$، اعلام 25% تخفیف نسبت به 5$ تخفیف، بیشتر نظر مشتری را به خود جلب می‌کند.
مفاهیم کاربردی و مفید ارزش به اشتراک‌گذاری دارند. نحوه‌ی ارائه‌ی اطلاعات به اندازه‌ی مفهوم آن اهمیت دارد.

6) داستان‌سرایی

اگر بتوانید پیام خود را در قالب یک داستان به دیگران انتقال دهید، موفق خواهید شد. تصمیم بگیرید که صرفاً یک فروشنده نباشید و داستان‌سرایی را آغاز کنید. دقت کنید که پیام متناسب و همگام با اهداف و برند شما باشد.

توجه داشته باشید لزوماً انجام تمام این مراحل و یا رعایت ترتیب آنها جهت ایجاد محتوای ویروسی الزامی نیست. کیفیت اجرای هر کدام از این عوامل کلیدی بر کمیت آن‌ها ارجحیت دارد.

شش اقدام کلیدی جهت وایرال کردن محتوا

استراتژی به‌کار گیری بازاریابی ویروسی

هدف از وایرال مارکتینگ یا بازاریابی ویروسی، انتقال پیام مناسب، از طریق کانال‌های مناسب، در زمان و شرایط مناسب به مخاطب هدف است. رویکرد بازاریابی ویروسی، مشتری‌محور بوده و تحقیقات بازار هدف و شناخت مخاطبان همواره دارای اهمیت است. وجود شبکه‌های اجتماعی و ایننفلوئنسر‌ مارکتینگ، پست الکترونیکی، سایت‌هایی مانند YouTube، وبلاگ‌ها و انجمن‌های اینترنتی، سبب شده بازاریابی دهان به دهان به صورت دیجیتالی انجام شود و محتوا به سرعت وایرال گردد.

ارزیابی اثربخشی بازاریابی ویروسی یا وایرال مارکتینگ

به طور کلی، تعیین این‌که بازاریابی ویروسی دقیقاً چه میزان به افزایش فروش کمک کرده است، کار ساده‌ای نیست. اما می‎‌توان گفت مهم‌ترین شاخص ارزیابی اثربخشی وایرال مارکتینگ، تعداد بازدید از محتوا و تعداد دفعات اشتراک‌گذاری است.
تیم حرفه‌ای و جوان آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان با ارائه‌ی مشاوره‌های تخصصی در راستای شناخت بازار هدف، تولید محتوا و پیاده‌سازی استراتژی‌های بازاریابی ویروسی، محتوای شما را وایرال می‌کند. همچنین با توجه به ارتباطات شرکت دیجیتال مارکتینگ ماکان با اینفلوئنسرها، محتوای شما به سرعت وایرال خواهد شد.

منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان

Digital Marketing...
ما را در سایت Digital Marketing دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : elena golchin mmarketing بازدید : 93 تاريخ : يکشنبه 20 آبان 1397 ساعت: 17:15

در دنیای امروز، عموم مردم برای جستجو و آگاهی از یک محصول، از اینترنت استفاده می‌کنند. به همین خاطر، وب‌سایت، به اولین و مهم‌ترین راه ارتباطی بین مشتری و برند تبدیل شده‌است. گاهی برندها و شرکت‌ها، این نقش را نادیده می‌گیرند و توجهی به وب‌سایت خود نمی‌کنند. واقعیت این است که برند شما نیازمند وب‌سایتی با محتوای مناسب و کارایی بالا است تا مخاطبان هدف برند شما را به خود جذب کرده و آن‌ها را از مشتریان بالقوه به مشتریان بالفعل تبدیل کند. یکی از مهم‌ترین عواملی که موجب جذب مخاطبان هدف شده و برای آن‌ها تجربه خوبی را هنگام استفاده از وب‌سایت برند شما رقم می‌زند، کاربرپسند بودن (User friendly) وب‌سایت است.

وب‌سایت، ویترین مجازی برند شما است؛ باید به صورت حرفه‌ای طراحی ‌شود و تجربه استفاده آسان را برای مشتریان ایجاد کند یا درواقع کاربرپسند باشد. این امر موجب برتری برند شما بین رقبایتان می‌شود. مشتری در یک وب‌سایت کاربرپسند، سریع و بدون زحمت اطلاعات را پیدا می‌کند، مجذوب طراحی وب‌سایت شما می‌شود و همین امر میزان فروش و درآمد شرکت شما را افزایش می‌دهد. برای کاربرپسند بودن وب‌سایت عوامل متعددی دست در دست هم می‌دهند تا مشتری را جذب ویترین مجازی شما کرده و بتواند از وب‌سایت شما، بهترین و بیشترین بهره را ببرند. این عوامل عبارت‌اند از:

1. دسترسی آسان به وب‌سایت برای همه

وب‌سایت شما باید به‌گونه‌ای باشد که همه بتوانند از آن دیدن کرده و از آن استفاده کنند. گاهی اوقات، شرط استفاده از وب‌سایت‌ها، عضویت در وب‌سایت است که خود می‌تواند مشتری را از وب‌سایت دور کند.

2. بارگذاری (Loading) سریع

امروزه مردم با پیشرفت تکنولوژی صبر و حوصله‌شان کمتر شده و همه چیز را سریع و بدون وقفه می‌خواهند. اگر وب‌سایت شما برای بارگذاری، زمان زیادی نیاز داشته باشد، شانس شما برای جذب مشتری پایین می‌آید. سرعت کم بارگذاری وب‌سایت، یکی از مهم‌ترین عوامل مؤثر در ترک کردن وب‌سایت محسوب می‌شود. انتخاب یک وب‌هاست (web host) مناسب، امنیت و سرعت وب‌سایت را تضمین می‌کند. به گفته‌ی مهندسان گوگل، انتظار کاربران از زمان بارگذاری یک وب‌سایت، 400 میلی‌ثانیه یا یک چشم به هم زدن است. اگر کاربر حتی 5 ثانیه برای بارگذاری وب‌سایت صبر کند، ممکن است پشیمان شده و وب‌سایت شما را ترک کند.

3. طراحی برنامه‌ریزی‌شده و دسترسی آسان به محتوای داخل سایت (Navigation)

طراحی برنامه‌ریزی‌شده بسیار مهم است و اکثر اوقات نادیده گرفته می‌شود. محتوای وب‌سایت شما باید به‌صورت منظم و برنامه‌ریزی‌شده‌ای در قسمت‌ها و دسته‌بندی‌های مناسبی در وب‌سایت قرار گیرند تا کاربر بتواند به‌راحتی به اطلاعات دسترسی داشته باشد. سعی کنید تعداد منوهای وب‌سایت را کاهش دهید و اطلاعات را به صورتی قرار دهید که بازدیدکننده به‌راحتی آن‌ها را پیدا کند.

4. استفاده از طراحی، محتوا و رنگ‌های جذاب

همان‌طور که گفته شد، وب‌سایت می‌تواند اولین مواجهه مشتری با برند شما باشد، بنابراین باید به‌صورت حرفه‌ای، مدرن و جذاب از مشتری استقبال کرده و مشتری را به خود جذب کند. کنتراست مناسب بین رنگ‌های پس‌زمینه و نوشته‌ها، یکی از اولین قواعد اما بسیار مهم است. کنتراست مناسب، خواندن را برای خواننده آسان می‌کند. به رنگ‌های بکار رفته در وب‌سایت توجه کنید تا مناسب با روحیه مخاطبان هدف باشد. نکته مهم اینجاست که رنگ‌ها، هویت بصری برند شما هستند، پس در به‌کارگیری آن‌ها هوشمندانه عمل کنید. همچنین محتوای متنی شما باید متناسب با لحن و زبان مخاطبان هدف باشد تا ارتباط بهتری برقرار شود.

5. واکنش‌گرایی (Responsive) وب‌سایت

امروزه اکثر مردم برای جستجو در وب‌سایت‌ها از تلفن همراه استفاده می‌کنند و به همین دلیل وب‌سایت شما باید واکنش‌گرا باشد تا مخاطب بتواند به‌راحتی وب‌سایت شما را در تلفن همراه خود بازکرده و از آن دیدن کند.

در بالا به عوامل کمک‌کننده برای داشتن یک وب‌سایت کاربرپسند اشاره کردیم. موفقیت وب‌سایت شما با میزان کاربرپسند بودن آن ارتباط مستقیم دارد. کاربرپسند بودن وب‌سایت، مهم‌ترین و مؤثرترین عامل برای برتری شما در بین رقبا محسوب می‌شود. کارایی بالا وب‌سایت و تجربه دلپذیر بازدیدکننده، شانس موفقیت شما را بالا می‌برد. پس شما برای افرایش میزان موفقیت و محبوبیتتان در بین مشتری‌ها، به یک وب‌سایت خوب نیاز دارید.

شرکت تبلیغاتی ماکان، تبلیغات دیجیتال در ایران را پایه‌گذاری کرده و با رزومه درخشان خود در تولید و توسعه وب‌سایت‌های متنوع، می‌کوشد تا در پیشرفت روزانه‌ی دنیای دیجیتال گامی موثر بردارد. آژانس تبلیغات دیجیتال ماکان و گروه طراحی و توسعه وب‌سایت خود، با توجه به نیاز روز جامعه و نقطه نظرات مشتریان خود، وب‌سایت و لندینگ پیج‌های مناسبی را طراحی و اجرا می‌کنند. این گروه خلاق و حرفه‌ای، با توجه به دغدغه‌های مشتریان و دانش کافی و گسترده خود، ویترین مجازی برند شما را همان‌گونه که لایق شماست، طراحی می‌کند و شما را از رقبایتان متمایز می‌کند.

منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان

Digital Marketing...
ما را در سایت Digital Marketing دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : elena golchin mmarketing بازدید : 107 تاريخ : يکشنبه 20 آبان 1397 ساعت: 17:14